ما مسلمانیم

با علم و آگاهی اسلام را برگزینیم

ما مسلمانیم

با علم و آگاهی اسلام را برگزینیم

افراط یا غلو دینی2

دوباره به کلمه (تطرف) غلو و افراط باز می گردم و می گویم: گاهاً از این کلمه معنای صحیح برداشت می شود. و گاهی معنای باطل مورد نظر است که هدف سردرگُم کردن و تشویه امور است. و این مورد کاربرد بیشتری دارد. برای بیان این قضیه چند سؤال مطرح می کنم:

·        آیا فراخواندن به اجرای شریعت الهی و حاکمیت اسلام در تمام شئون زندگی افراط و غلو است؟!!!

·        آیا دعوت به جهاد علیه یهود و یاری نمودن مسلمانان مستضعف در تمام نقاط زمین زیاده روی و گزافه کاری است؟!!!

·        آیا در خواست به عفت و عفاف و ترک بی حجابی و بی حیایی و فساد نکردن و پخش آن، تطرف و ازاعتدال تجاوز کردن است؟!!!

·        آیا تمسک به احکام دین و نشانه های ظاهری اسلام از قبیل ریش گذاشتن و حجاب شرعی و ... تند روی و سخت گیری است؟!!!

برخیاز آقایان، این امور را غلو و زیاده کاری می دانند. و به کسانی که چنین اندیشه ای دارند تند رو و سخت گیر می گویند. و این مسئله ای بس بزرگ و خطر آفرین است. زیرا این مقوله اتهام صریح به شریعت اسلامی است. چون این امور در قرآن و حدیث آمده و گمان نکنم مسلمانی که به الله به عنوان معبود و به رسولش وبه اسلام ایمان داشته باشد، بخواهد بلغزد و به این جهنم و وادی هلاکت وارد شود. - از الله خواهان نجاتم-

لذا نمی توان تمام چیزهایی که امروزه غلو و زیاده روی تعریف می شود را تند روی شرعی به حساب آورد. و سبب این اشتباه و کج فهمی که برخی بدان گرفتارند، جهل و بی علمی نسبت به حقیقت دینی است که الله بر بندگان خود مشروع کرده است. و نیز جهل به نیاز مردم به موازین شرعی است که امور را با آن بسنجند و حکم کنند. در نتیجه به هیچ عنوان جایز نیست دستورات توحیدی و یکسوی شرع پاک را غلو و گزافه کاری دانست. زیرا این شرع مقدس و ربانی از جانب الله علیمِ حکیم قدیر، صاحب اختیارِ جهانیان است. لذا هر حکم ثابت شده از قرآن و سنت بدون شک حق است. و نمی توان به شخص ملزم و پایبند به آن عار و عیب گرفت و خورده گیری کرد. چه برسد به این که شریعت اسلامی را متهم به عقب ماندگی و تهجر و عدم صلاحیت اجرایی با جهان معاصر نمود. زیرا چنین اتهامی به شریعت پاک و منزه کفر محض است.

الله یکتا می فرماید: وَأَنِ احْکُم بَیْنَهُم بِمَآ أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ. مائده/49. و میان آنان به موجب آنچه خدا نازل کرده داورى کن و از هواهایشان پیروى مکن و از آنان برحذر باش مبادا تو را در بخشى از آنچه خدا بر تو نازل کرده به فتنه دراندازند.

أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ. مائدة/50. آیا خواستار حکم جاهلیت‏اند و براى مردمى که یقین دارند، داورى چه کسى از خدا بهتر است.

ثُمَّ جَعَلْنَاکَ عَلَى شَرِیعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ. جاثیة/18. سپس تو را در طریقه آیینى [که ناشى] از امر [خداست] نهادیم پس آن را پیروى کن و هوسهاى کسانى را که نمى‏دانند پیروى مکن.

ادامه دارد...

افراط یا غلو دینی

لحظاتی با کلمه ( التَّطَرُّف) یعنی افراط و زیاده روی.

قبل از آغاز بحث پیرامون افراط دینی دوست دارم در مورد کلمه (تَطَرُّف) چند پرسش مطرح کنم:

·        اصل این کلمه چیست؟

·        چه کسی آن را تحریک کرده و به آن دامن می زند؟

·        هدف از دامن زدن به این موضوع و اشاعه و پراکندن آن چست؟ 

این کلمه از نظر اشتقاق لغوی درست است یعنی از طَرَفَ به معنای تیزی و لبه ی و انتهای یک چیز گرفته شده است.

و در بعضی از فرهنگ لغات جدید، تطرف به معنای تجاوز از حد اعتدال و میانه روی آمده است. ( المعجم الوسیط: ماده طَرَفَ).

و نیز برخی از ادیبان معاصر این کلمه را به معنای تجاوز از حد اعتدال استعمال نموده اند.( نگا: الاتجاهات الوطنیة فی الأدب المعاصر. نوشته: محمد محمد حسین-رحمه الله-).

لیکن این کلمه  در مصطلحات شرعی اضافه و داخل شده و به این معنا در قرآن و سنت به کار گرفته نشده است. و استعمال این لغت از هیچ یک از علمای امت شناخته شده نیست.

بلکه بهره برداری از این لغت توسط برخی از رسانه های گروهی غرب که به زبان عربی سخن می گویند، اشاعه شده است. سپس خیلی از بنگاههای خبر عربی آن را پخش نموده اند؛ چنانکه در امور دیگر هم وضعیت بر همین منوال است!!! و این ترجمه دقیق کلمه EXTREMISM   یعنی التطرف عربی و غلو فارسی می باشد.

و این جریان خبر از اتفاق بس خطر ناکی می دهد. و آن هم اینکه، کسانی که پشت تحریک و بر انگیختن این قضیه به این صورت هستند، دشمنان مسلمین می باشند. و هدفشان عموماً تشویه و بد نشان دادن چهره دعوتگران اسلامی و ترساندن مردم از متدینین است. حال آنکه خطر حقیقی علیه امنیت سرزمینهای اسلامی ظهور منکرات و اعلان آن است. نه از اصلاحگران و دینداران. خطر حقیقی از جانب صاحبان رقاصخانه ها و کاباره هاست نه از سوی کسانی که امر به معروف و نهی از منکر می کنند. زیرا این افراد کسانی هستند که الله تعالی به وسیله آنان مردم و سرزمین ها را حمایت می کند. الله متعال می فرماید: وَمَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ. هود/117. و پروردگار تو [هرگز] بر آن نبوده است که شهرهایى را که مردمش اصلاحگرند به ستم هلاک کند. و اما الله در مورد مفسدان چنین می فرماید: وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا. اسراء/16. و چون بخواهیم شهرى را هلاک کنیم خوشگذرانانش را وا مى‏داریم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند و در نتیجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد پس آن را [یکسره] زیر و زبر کنیم. خردمندان عبرت گیرید-.

 و می خواهند بگویند که اینها( داعیان و متدینین) تروریست و عاملان آشوب و اضطراب و نگرانیها هستند. آن هم به قصد بر انگیختن مسئولان  کشورهای اسلامی  علیه بیداری اسلامی است. بیداری که امروز به صورت یک حقیقت انکار ناپذیر درآمده و از شرق جهان اسلام تا غربش ادامه دارد. موج اسلامگرایی که نقش عودت و بازگرداندن مردم اعم از مرد و زن و پیر و جوان به سوی حوزه دین را ایفا می کند. رشد و بیداری ا سلامی که آثار دینداری مانند ریش و حجاب و مملو نمودن مساجد از نمازگذاران علی الخصوص جوانان و روی آوردن به علوم دینی و دیگر نشانه ها را نمایان می کند. این بازگشت میمون و مبارک به دامن دین خواب راحت را از چشم دشمنان اسلام می رباید. چون آنان به خوبی می دانند که قدرت و شوکت این امت در دین اسلام است و مسلمین بدون آن هیچند.

ادامه دارد...

اجرای حدود شرعی چرا؟!!! 12

ی: وصله شرعی به قوانین وضعی و قراردادی نمی چسبد.

بحمد الله با اقامه دلیل بیان داشتیم که زندان عقوبت و مجازات شرعی نیست. و گفتیم که در این عقوبت اصلاً و مطلقاً  هیچ حکمت و عقلانیتی موجود نیست. و نیز با مدرک و برهان، مفاسد زندانها و ضررهای این مجازات که معنای انسانی و اخلاقی خود را از دست داده چه برسد به مجوز شرعی، مطرح نمودیم. لذا هیچ مجوز و نیازی نمی بنیم که این عقوبت در سرزمینهای اسلامی باقی بماند. و آن را خواسته یا ناخواسته نوعی تقلید کورکورانه از قوانین سبک مغز و بی خردانه غرب و یا اصرار و پافشاری بر زور و قهر و غلبه می دانیم.  

و اکنون هدف بیان داشت ادله قبل را ارائه می داریم. و آن اینکه نباید قوانین وضعی و قراردادی را با فتوا و مجوز شرعی وصله زد. و در ابتدای این موضوع گفتیم که این عمل جایز نیست (و این واقعلاً یک کلام بسیار نرم و ملایم است).

 اینک دلیل عدم جواز

اسلام یک جریان و یک قضیه است.

یعنی این دین را که الله متعال بر محمد صلی الله علیه و سلم نازل نموده فقط یک دین است و با این بینش یا باید کاملاً در آن داخل شده و از پیروانش باشیم یا به کلی رهایش کنیم. زیرا اگر چیزی از دین بدون ضرورت ترک شود این یعنی دشمنی و تجاوز در حق ربوبیت ( آفرینش و تدبیر و برنامه ریزی امور)  و الوهیتی( قرار دادن عبادت فقط برای الله تعالی )  که خاص از اختیارات الله متعال است. و این بر حذر بودن را الله متعال در آیات تهدید و وعید زیادی بیان فرموده است. پر واضح است که رسول الله صلی الله علیه وسلم از این که قسمتی از شریعت را رها کرده و تعطیل بگذارد، معصوم است. لیکن این تحذیر و زنگ خطری برای ماست.  اما خطابِ امر و نوک پیکان، بنا بر اهمیت موضوع به سمت رسول الله صلی الله علیه و سلم نشانه رفته است. و شخصی که در این جریان کوتاهی و تفریط نموده از عذاب الهی راه گریزی ندارد خواه رسول باشد یا کسی دیگر. زیرا از حقوق پروردگار و صاحب اختیار این است که هر گونه بخواهد بر بندگانش حکم می راند. و هر چه بخواهد بر ایشان مشروع قرار می دهد. در نتیجه اعتراض به یک حکم یا یک قانون از قوانین الهی طعن و عیب در حکمت آن قانون است و متعاقباً اعتراض و طعنه در ربوبیت است.

 پس آنگاه که دانستیم حلال دانستن مردار بنا بر اطاعت از کفار شرک است باید خوب بدانیم که الله به رسولش می فرماید: لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ. اگر شرک ورزى حتما کردارت تباه و مسلما از زیانکاران خواهى شد. زمر(65).

و همچنین فرموده: وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ. لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ. ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ. حاقه ( 44 تا46. و اگر [او] پاره ‏اى گفته ها بر ما بسته بود. دست راستش را سخت مى‏گرفتیم. سپس رگ قلبش را پاره مى‏کردیم.                    

ونیز الله تعالی به رسولش چنین می گوید: وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلاً. إِذاً لَّأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا. ( اسراء74 و 75.و اگر تو را استوار نمى‏داشتیم قطعا نزدیک بود کمى به سوى آنان متمایل شوى. در آن صورت حتما تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب] مى‏چشانیدیم آنگاه در برابر ما براى خود یاورى نمى‏یافتى. پس زمانی که لحن سخن با رسول الله صلی الله علیه و سلم با چنان شخصیتی ( که خودم و پدر و مادرم فدای او شویم ) این است، چه برسد بغیرش. منظور ما از پی در پی آوردن دلائل این بود که اصلاًجائز نیست، در قانون گذاری از غیر الله اطاعت نمود مگر از روی جبر و اکراه یا عذر و مشقت. اما پوشیدن لباس اسلام بر قوانین کفر از ریشه باطل است. بدبن دلیل که اگر چنین رویکردی داشته باشیم گویا به ملت اینگونه می فهمانیم که این قوانین حق است و شریعت اسلامی بدان اجازه داده و از آن راضی است. واین جرمی بس بزرگ است زیرا تغییر و تبدیل شریعت و کلام الهی است. تازه این عظیم ترین اقرار به باطل و قدرت دادن به آن در بلاد اسلامی است. لذا باطل نمی ماند در بلاد اسلامی جا خوش کند مگر زمانی که لباسی ظاهری از اسلام عاریه گرفته و به دروغ بر جبین خود آیات و احادیث بنهد. چنانکه ناپلئون بنا پارت زمانی که وارد مصر شد علماء بر او جبه و عمامه پوشاندند و با این عمل او را در سرزمین اسلام مقام و منزلت دادند. چنانکه امروز یهودیان می خواهند با آیات قرآن خود را در فلسطین جا دهند و نیز جهان غرب مسیحی کور خیال کرده در تورات نصوص و دلائلی وجود دارد که برای آنان در فلسطین حقی قائل است. قوانین ظلم و جور می خواهد در هر نقطه از سرزمین اسلام با استناد به آیات قرآن و احادیث برای ماندن و جا خوش کردن دلیلی بیابد. گاهی با غفلت و بی خبری و گاهاً با سادگی و سبک مغزی بعضی از شیوخ، کم کم باطل به آنان سرایت کرده و فتوا می دهند که ادعای یهود و مسیحیت حق است و برابر با موازین شرعی اسلامی است. یا حد اقل برای ماندن و سکونت آنان مانع شرعی وجود ندارد. لذا حال آنکه زندان به عنوان مجازات، خود جنایت ضد بشری و زشت و باطل و پلشت است و با عقوبات پاک  و باز دارنده شرعی در تضاد است چگونه می شود آن را ملبس به لباس شرعی نمود!!!

پایان مطلب