ما مسلمانیم

با علم و آگاهی اسلام را برگزینیم

ما مسلمانیم

با علم و آگاهی اسلام را برگزینیم

دلایل قائلین به جواز معامله نقد و نسیه با افزوده قیمت 2

۶-  پیامبر صلی الله علیه و سلم نسیه خرید نموده است:

    گمان می کنند خود رسول اکرم صلی الله علیه و سلم هم این معامله را انجام داده اند. و به حدیث بخاری که از قول ام المومنین عایشه روایت می کند استدلال می کنند که : « أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اشْتَرَى طَعَامًا مِنْ یَهُودِیٍّ إِلَى أَجَلٍ، فَرَهَنَهُ دِرْعَهُ». پیامبر صلی الله علیه و سلم از یک یهودی غذایی نسیه کرد و زره اش را در گِرَو او گذاشت.

۷-  رسول الله صلی الله علیه وسلم یک شتر را در قبال پرداخت دو شتر به صورت نسیه خرید.

همچنین به روایتی که امام احمد و ابوداود و دارقطنی بیان نموده اند، استدلال جسته اند. و آن  حدیث عبدالله بن عمرو بن عاص است که می گوید: رسول الله صلی الله علیه وسلم به من امر کردند که با شترانی که نزدم بود لشکری آماده نمایم و گسیل دارم. گوید: شتران را به مردم دادم تا اینکه تمام شد و افرادی بی شتر ماندند. گفتم: ای رسول الله صلی الله علیه و سلم شترها تمام شد و بقیه ی مردم بدون مرکب ماندند. فرمود: تعدادی شتر در قبال شتران جوان تیزرویی از شتران صدقه، به وعده ی نسیه بِخَر، تا لشکر را مهیا نمایی. گفت: من هم هر شتر را در قبال دو یا سه شتر جوان تندرو از شتران صدقه، نسیه کردم تا این که لشکر را آماده نمودم.

در نتیجه حال آنکه پیامبر صلی الله علیه و سلم یک شتر را در عوض دو یا سه شتر به صورت نسیه خریده است، پس افزایش قیمت در معامله نسیه نیز درست است.

۸-  این معامله آسان و سودمند است:

     استدلال دیگرشان این است که معامله ی نسیه با افزایش قیمت برای خریدار و فروشنده آسان و سودآور است. زیرا مشتری تنگدست با پرداخت پولی اندک یا بدون پیش پرداخت کالا را می خرد، و بنا بر توانش به صورت قسطی یا یکجا، بعداً هنگامی که توانگر شد، بدهی خویش را می پردازد. فروشنده هم از معامله فایده می برد و در قبال صبری که کرده پولی را دریافت می کند. هر دو طرف سود کرده اند و قرض هم آسان پرداخت می شود.

۹-  نسیه فروش، خود را به مخاطره می اندازد:

آنان معتقدند تاجری که نسیه معامله میکند مالش را به خطر می اندازد. زیرا وی کالا را به کسی می دهد که از پرداخت قیمت عاجز است سپس صبر میکند تا مشتری توانگر شود. پس افزایش قیمت در قبال به مخاطره انداختن مال و انتظار کشیدن عاقلانه است.

۱۰-حدیث نهی کننده از این معامله دارای تفسیر است:

ایشان گمان می کنند حدیثی که دو معامله در یک معامله ( دو قیمت گذاری در یک جنس ) را نهی می کند دلیل بر تحریم نیست بلکه دارای تفسیر است. حدیث چنین است: « من باع بیعتین فی بیعة فله أوکسهما أو الربا». کسی که دو معامله ( دو قیمت-نقد و نسیه-) را در یک معامله انجام دهد، باید قیمت کمتر را برگزیند و گر نه ربا کرده است.  امام احمد و ابوداود و نسائی و ترمذی روایت کرده اند و ترمذی آن را صحیح دانسته است. و شیخ آلبانی در شماره 5992 در صحیح جامع آن را حَسَن دانسته و گفته است این حدیث را در سلسله احادیث صحیح شماره 2326 و در کتاب ارواء الغلیل شماره 1295در بحث احادیث معاملات آورده ام.

می گویند: علماء این حدیث را به معامله (عینه) یا به این مضمون تفسیر کرده اند که مشتری بگوید: ماشینم را به تو می فروشم به شرطی که تو هم اتومبیل خود را به من بفروشی. ولی وقتی فروشنده بگوید: این جنس را نقداً به ده تومان و نسیه به دوازده تومان می فروشم علت نهی مجهول بودن یکی از قیمتها است. (یعنی معلوم نشده که جنس را به کدام قیمت- نقد یا نسیه- به مشتری فروخته است.مترجم). اما اگر قیمت را مشخص کردند و بعد از معامله از هم جدا شدند، این داد و ستد درست است.

۱۱-جمهور علماء آن را جایز می دانند:

آخرین مدرک آنان در جواز معامله نقد و نسیه ( اقساط) این است که علماء آن را جایز می دانند. و مدعی هستند که عده ی اندکی فقط با این معامله مخالفت نموده اند. چطور قول اکثر را رها کنیم و سخن افراد معدودی را بپذیریم.

تمام این موارد مطلبی بود کامل، ولی خلاصه، از دلایلی که معتقدین به معامله نقد و نسیه بیان داشته اند.

حال بیایید این ادله را تک تک بررسی کنیم.

 

دلایل قائلین به جواز معامله نسیه با افزایش قیمت

مبحث دوم

دلایل قائلین به جواز معامله نسیه با افزایش قیمت

 

معتقدین به جواز معامله نسیه با افزایش قیمت – به خاطر دیر پرداخت – به دلایل زیادی استناد می کنند. به صورت مفصل تمام ادله ی قدیم و جدید آنان را بیان میداریم.

1-  اصلِ اباحت ( جواز ):

می گویند :در اشیاء اصل بر اباحت ( جواز) است و این معامله هم مباح است؛ چون نوعی از انواع معاملات است. و مدعی هستند که دلیلی بر تحریم آن نیامده، لذا بر اصلِ جایز بودن باقی است.

2اباحت شرعی:

گویند: آیات قرآنی هم دال بر جواز این معامله است مانند: { وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ } الله معامله را حلال نموده است. و این یکی از انواع داد و ستدها است. لذا به گمان آنان ما دامی که دلیلی بر حرمتش نیامده، حلال است.

3-  قیاس عقلی:

می گویند: قیاس عقلی خواهان جواز این معامله است. زیرا تاجر آزاد است به هر قیمتی که دوست دارد معامله کند. چون قیمتها کم و زیاد می شود. مادامی که دو طرف راضی هستند مشکلی نیست. فروشنده می تواند به خاطر نسیه بر قیمت بیفزاید. لذا می گوید: نقد به هزار تومان میفروشم و نسیه به دوازده هزار تومان.

4-  قیاس شرعی:

     همچنین قائلند قیاس شرعی نیز این معامله را جایز می داند. مثلاً رسول الله صلی الله علیه و سلم بیع سَلَم ( پول به صورت پیش پرداخت و تحویل جنس به صورت نسیه) را جایز شمرده است. و گویند: کسی که کالای غیر موجود را الآن می فروشد و آن را یک یا دو سال بعد تحویل می دهد، ترجیحاً به قیمت کمتر از وقت معامله (ی بازار) می فروشد. دقیقاً همین گونه  باید کسی که بعداً پول کالا را می پردازد، از قیمت نقد گران تر پرداخت کند. زیرا تاجر به او صبر می کند. در نتیجه بیع سَلَم کاملاً بر عکس معامله ی نسیه است.

5-  آیه ی مداینه ( نسیه):

همچنین به آیه ی مداینه استدلال می کنند که الله می فرماید: {یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ...}بقره/282. ای کسانی که ایمان آورده اید، هر گاه به وامی _ نسیه ای _ تا سررسیدی معین، با یکدیگر معامله کردید، آن را بنویسید... . می گویند: این آیه دلیلی بر معامله ی نسیه است. الله آن را جایز دانسته و دستور به نوشتن قرض کرده است!!!

  بنده می گویم این دیگر از عجیب ترین استدلالهای ایشان است!!!

انواع معاملات نسیه

انواع معاملات نسیه

عموماً معامله به دو دسته تقسیم می شود: نقد و نسیه. نقد آن است که تبادل کالا میان خریدار و فروشنده در آنِ واحد دست به دست صورت می گیرد. و منظور از دست به دست، تحویل پول و کالا یا جنس با جنس می باشد. مانند: گندم با گندم یا گندم با خرما. که این خود نیز بر دو قسم است. 1- مشروع.             2- نا مشروع.

الف: نوع مشروع آن است هنگامی است که اجناس مورد معامله با هم متفاوت باشند یعنی هم جنس نباشند. در این صورت می توان به صورت اضافه  معامله یا تبادل کالا نمود. هر گونه که طرفین راضی باشند. مثلاً: یک تُن گندم با نیم تُن خرما. لیکن پرداخت جنس باید به صورت نقد و در جلسه ی خرید و فروش یا مبادله، انجام گیرد.

ب: نوع نا مشروع زمانی است که کالاها _( اجناس شش گانه ربوی که در حدیث ذکر شده است، گندم، جو، خرما،نمک، طلا، نقره) مترجم.  _ هم جنس باشد اما در وزن اضافه تر از همدیگر معامله گردند. مانند معامله خرما با خرما یا طلا با طلا یا نقره با نقره به صورت سنگین تر، چنان که در حدیث ذکر شده است.

معامله نسیه

به خرید و فروشی که جنس یا پول بعداً پرداخت گردد، نسیه گویند. این معامله دارای صورتهای مختلفی است که بعضی جایز و برخی دیگر ناجایز می باشند.

أ: مثلاً معامله خرما یا گندم با جنسی دیگر مثل جو یا غیره (به صورت نسیه). این نوع داد و ستد جایز نیست.به دلیل فرموده رسول الله صلی الله علیه و سلم: { الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ، وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ، وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ، وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ، وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ، وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ، مِثْلًا بِمِثْلٍ، سَوَاءً بِسَوَاءٍ، یَدًا بِیَدٍ، فَإِذَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الْأَصْنَافُ، فَبِیعُوا کَیْفَ شِئْتُمْ، إِذَا کَانَ یَدًا بِیَدٍ}. ( مسلم).

طلا با طلا، نقره با نقره، گندم با گندم، جو با جو، خرما با خرما، نمک با نمک، هم اندازه و مساوی و دست به دست. اما زمانیکه این جنسها متفاوت شدند ( مثلا نقره با طلا، یا نمک با گندم) هر گونه دوست دارید داد و ستد کنید مادامی که دست به دست( نقدی) باشد.

 ب: معامله ( کالا) میوه جات یا کشت و زراعت که فعلاً (نقد) موجود نیست که به آن معامله « سَلَف یا سَلَم » گویند.

به این صورت که کشاورز جنس مورد نظر را در آینده با کیل یا وزن معلوم هنگام برداشت محصول به مشتری تحویل می دهد ولی پول را نقداً در هنگام معامله تحویل میگیرد. این خرید و فروش نسیه تا یک سال یا دوسال یا بیشتر هم جایزمی باشد. چنان که در حدیث بخاری و مسلم آمده است. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَدِمَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِینَةَ، وَهُمْ یُسْلِفُونَ فِی الثِّمَارِ السَّنَةَ وَالسَّنَتَیْنِ، فَقَالَ: «مَنْ أَسْلَفَ فِی تَمْرٍ، فَلْیُسْلِفْ فِی کَیْلٍ مَعْلُومٍ، وَوَزْنٍ مَعْلُومٍ، إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ».(کتب ستة).

ابن عباس گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم به مدینه تشریف آوردند، و آنان میوه جات را به مدت یک سال دو سال به صورت نسیه( سلف) معامله می کردند، فرمود: « هر کس در خرما بیع سلف می کند، در کیل معلوم و وزن معلوم تا زمان مشخص شده ای معامله ( ی سلف) کند.

أ: معامله ی نوعی کالا در مقابل پول بدین صورت که جنس را الان در هنگام معامله به مشتری تحویل دهد و پول را بعداً بگیرد. این معامله هم به دو گونه است:

1-  این که برای کالا فقط یک قیمت گذاشته شود. خواه مشتری پول را الان نقداً پرداخت کند یا بعداً به صورت نسیه. لذا در این صورت قیمت در معامله نقد و نسیه ( قسطی) هیچ فرقی ندارد؛ لذا این داد و ستد مشروع و جایز است.

2- این که کالا دارای دو قیمت باشد. نقد یک قیمت و نسیه قیمتی دیگر. مثلاً به مشتری گفته می شود، این کالا نقداً این قیمت و یک ساله  و دو ساله و سه ساله این قیمت. این نوع معامله محل اختلاف و تنازع است و موضوع کتابچه ی ماست.

معامله نسیه چیست؟

مبحث اول

منظورمان از معامله نسیه چیست؟

هر معامله ای که حلال نیست !!!

پر واضح است که که معامله به دلیل قرآن و سنت و اجماع حلال است. الله متعال می فرماید: {و احل الله البیع و حرم الربا }بقره/ 275. الله معامله را حلال و ربا را حرام کرده است. و نیز می فرماید: {یا أیها الذین آمنوا لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل إلا أن تکون تجارة عن تراض منکم}. نساء/29. ای اهل ایمان اموالتان را به ناحق نخورید مگر اینکه داد و ستدی باشد با رضایت طرفین.

 و نیز واضح و مبرهن است که معامله فقط با متحقق شدن شروط و نبود موانع حلال می گردد. مثلا از شرطهای یک معامله ی درست، می توان این موارد را نام برد. رضایت، عدم جهالت در قیمت و کالا از سوی خریدار و فروشنده، توانایی فروشنده در تحویل جنس، حفاظت کالا در حوزه مالک قبل از تحویل، عدم وجود عیبی که در معامله خلل ایجاد کند،و خریدار و فروشنده تا زمانیکه در جلسه ی معامله حضور دارند، اختیار فسخ معامله را داشته باشند و نیز این معامله مانند معامله (عینه) –که إن شاء الله مفصلاً بیان خواهد شد - به هدف ربا صورت نگیرد.

 در اینجا هدف از سخن الله که می فرماید: { وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ } چنانکه بعضی از مردم تصور می کنند، مطلق معامله نیست. بلکه منظور معامله ای است که با شروط و ویژگیهایی باشد که در قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم  بیان شده است. لذا آنچه را که مردم معامله می نامند حلال نیست. بلکه حلال آن است که با ویژگیها و شروطی که الله تبارک و تعالی مشروع کرده، موافق باشد. اما معامله ای که با فریب و حیله و ربا آمیخته است، مانند معامله پرت کردن جنس یا لمس کردن آن بدون نگاه و توجه که از معاملات دوران جاهلیت بوده، به دستور رسول الله صلی الله علیه و سلم نهی و باطل اعلان شده است. بلکه پیامبر اسلام صلی الله علیه و سلم از بیش از سی نوع معامله نهی فرموده اند.

ختم کلام در معامله  

 

نسیه

  

 

 

 

 

 

 

     تالیف: عبدالرحمن عبدالخالق

ترجمه: ولی محمد شجاعی

ختم کلام در معامله نسیه

بسم الله الرحمن الرحیم

پیشگفتار

 ستایش از آنِ معبود بر حق بلند مرتبه است که با فضل و رحمتش حلال را حلال و با عدل و حکمتش حرام را تحریم کرد. و درود و سلام بر فرستاده منتخب و بنده برگزیده اش محمد بن عبدالله و بر آل و پیروانش و بر هر کس که در مسیر آنان گام بر می دارد و به روش ایشان پایبند است.

اما بعد:

  علما از دیر باز در مورد معامله نسیه که بر قیمت جنس نسبت به نقد افزوده می شود اختلاف نظر داشته اند، و تا امروز شاهد این اختلاف نظر هستیم. و از زمانی که دین را فهمیدم به دلیل حدیث وارده دلم  از این معامله ناخرسند بود. اما از آنجا که بعضی از اساتیدم که در نزد ایشان شاگردی کرده بودم و به حلال بودن این معامله فتوا می دادند، مخالفت با آنان بر من سنگین می آمد. و می ترسیدم که شاید این حدیث تفسیری غیر از فهم بنده دارد. لذا عقل و قیاس خود را در مقابل خرد و قیاس آنان متهم نمودم و تقریباً بیست سال در این حال ماندم و هر بار که در این مورد از من سوال می شد یا این مسئله به ذهنم می آمد سر در گم بودم. و از خدا می خواستم که راه درست و صواب را نشانم دهد و دلم را آماده پذیرش آن کند. و هر زمان که در این باره سوال می شدم آن را به شخصی دیگر حواله می دادم تا از مسئولیت فتوا در چیزی که نظر قطعی برایش ندارم خارج شوم. و با تأسی به قول رسول الله  صلی الله علیه و سلم، در داد و ستد، خویش را ملزم نمودم که وارد این معامله نشوم. زیرا فرموده اند: « دع ما یریبک إلی ما لا یریبک » از آنچه شبهه ناک است در گذر و آنچه را شبهه ناک نیست بر گیر.

اکنون احساس می کنم بحمد الله به یقینی رسیدم که مخافت با آن ناشایست است. و جهت ادای مسئولیتم نزد الله و خیرخواهی و هشدار برادان مسلمانم که مبادا به اسم معامله مرتکب ربا شوند، بر آن شدم آنچه را که بدان دست یافتم با ادله و براهینش منتشر نمایم .

در این کتابچه میمون با خود عهد کردم _ ان شاء الله- نه تنها آراء علمای قایل به این مسأله را با ذکر ادله ایشان، بلکه هر دلیلی که ممکن است به ذهن خطور کند را عرضه دارم؛ سپس تک تک ادله و شبهات را بررسی نموده و از هر منظر به کنکاش بکشم تا راهی بر اعتراض درستِ معترض باقی نماند.

اولا از معبود پاک می خواهم این عمل را خالص برای خود قرار داده و راه درست و صحیح را به مسلمانان نشان دهد. و نیز جان و مالشان را پاک گرداند. و حق را به ما نشان دهد و توفیق عمل نصیب گرداند و باطل را باطل بنمایاند و توفیق پرهیز عطا فرماید که او شنوا و عالم است.      

عبدالرحمن عبدالخالق/ کویت- چهارشنبه/5 ذی الحجة/ 1405 قجری قمری

برداشتی از سوره ی فلق

بسم الله الرحمن الرحیم.                                         به نام معبود برحق مهربان رحمتگر

قل أعوذ برب الفلق .                           بگو پناه می برم  به آفریدگار سپیده دم.

من شر ما خلق.                                 از شر هر آنچه آفریده

و من شر غاسق إذا وقب.                    و از شر تاریکی چون فراگیرد.

و من شر النفثت فی العقد.                  و از شر دمندگان در گره ها.

و من شر حاسد إذا حسد.                    و از شر هر حسود، آن گاه که حسد ورزد.

***************************

بر خلاف سوره الناس در این سوره از شر تمام مخلوقات به یک صفت الله یعنی (رب الفلق) پناه برده شده است. و از میان تمام مخلوقات چند مورد را به عنوان سرآمد یاد کرده است. تاریکی هاــ دمندگان در گره هاـ  حسود هنگام حسادت ورزیدن. زیرا این دشمنان ظاهر و آشکار هستند و می توان از آنها پرهیز نمود.

لذا خطر وسوسه که دشمن درونی است و نمی توان او  را دید بسی خطرناک تر از دشمن ظاهری است.

و این دشمن در درون هر انسان موجود است. و بر هر مسلمان واجب است سپری در مقابل دشمنش بر دارد. و سپر مقابله با این دشمن همان سه صفت الله متعال درسوره ی الناس است. و در مقابل دشمنان ظاهری یک سپر و آن هم رب الفلق موجود است که با برگرفتن این سپر و هشیاری و بیداری خودمان، بر دشمن درون و بیرون فایق خواهیم آمد. البته با کمک الله متعال .

 

نکات ریز سوره الناس

قُل أعوذ بربِّ الناس. ملِک الناس. إله الناس.  بگو : پناه میبرم به پروردگار مردم. پادشاه مردم. معبود بر حق مردم.

* شخص پناهنده.      * ذات پناه دهنده.           * شرور ی که از او به الله پناه میبریم.( شیطان)

در این آیه سه اسم از الله منان یاد شده است که نشانگر خطیر بودن مسئله پناهندگی است.

مِن شَرِّ الوسواسّ الخَناس. از شر وسوسه گر نهانی.

فقط از یک دشمن به الله پناه برده شده است. آن هم شیطان وسوسه گر . که از دیدها پنهان است.

الذی یوسوس فی صدور الناس. آن کس که در  سینه های مردم وسوسه میکند.

باید دانست که شیطان در سینه ها وسوسه می اندازد. مرکز تاثیر پذیری از دیگران سینه( قلب ) است. لذا این دشمن شمشیر را از رو نبسته که بتوانیم او را دیده و با وی مقابله و مبارزه کنیم.

مِنَ الجِنَّةِ و الناس. چه از جن و ( چه از) انس.

شیاطین همیشه جنیات نیستند که از دید ما پنهان باشند. گاهاً انسانهای شیطان صفت هم با و سوسه و تحریک شخص را از راه به در می کنند.

* اینکه الله سه اسم از خود را یاد میکند و یکبار شیطان و سوسه گر و انسان شیطان صفت را، بیانگر این است که بدترین دشمن ، وسوسه درون است.

* این دو دشمن بسیار قوی هستند.

* نام نهادن این سوره به اسم (الناس) مردم ، نشان از توجه اللله متعال به بنی نوع بشر است.

 

ﺗﻄﺮﻑ ﭼﯿﺴﺖ؟

ﺗﻄﺮﻑ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﻌﻨﯽ ﺻﺤﯿﺢ ﺗﻄﺮﻑ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ ﻭ ﺣﺪﯾﺚ ﺍﺯ ﻏﻠﻮ ﻭ ﺗﺸﺪﺩ ﻭ ﺗﻨﻔﺮ ﻧﻬﯽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺮﻣﯽ ﻭ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻭ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﺍﺩﺍﻥ ﻭ ﺁﺳﺎﻥ ﮔﯿﺮﯼ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻟﻠﻪ ﯾﮑﺘﺎ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ: ﻓَﺒِﻤَﺎ ﺭَﺣْﻤَﺔٍ ﻣِّﻦَ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻟِﻨﺖَ ﻟَﻬُﻢْ ﻭَﻟَﻮْ ﻛُﻨﺖَ ﻓَﻈًّﺎ ﻏَﻠِﻴﻆَ ﺍﻟْﻘَﻠْﺐِ ﻻَﻧﻔَﻀُّﻮﺍْ ﻣِﻦْ ﺣَﻮْﻟِﻚَ ﻓَﺎﻋْﻒُ ﻋَﻨْﻬُﻢْ ﻭ َﺍﺳْﺘَﻐْﻔِﺮْ ﻟَﻬُﻢْ ﻭَﺷَﺎﻭِﺭْﻫُﻢْ ﻓِﻲ ﺍﻷَﻣْﺮِ . ﺁﻝ ﻋﻤﺮﺍﻥ .159/ ﭘﺱ ﺑﻪ (ﺑﺮﮐﺖ) ﺭﺣﻤﺖ ﺍﻟﻬﯽ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﺮﻣﺨﻮ ﺷﺪﯼ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺗﻨﺪﺧﻮ ﻭ ﺳﺨﺘﺪﻝ ﺑﻮﺩﯼ ﻗﻄﻌﺎ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻥ ﺗﻮ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭﮔﺬﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﻭ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﮐﻦ . ﻭ ﺩﺭ ﺣﺪﯾﺚ ﺁﻣﺪﻩ: ﺍﻧﻤﺎ ﺑﻌﺜﺘﻢ ﻣﯿﺴﺮﯾﻦ ﻭ ﻟﻢ ﺗﺒﻌﺜﻮﺍ ﻣﻌﺴﺮﯾﻦ . ) ﺑﺨﺎﺭﯼ، ﻧﺴﺎﯾﯽ،ﺗﺮﻣﺬﯼ،ﺍﺑﻮ ﺩﺍﻭﺩ،ﺍﺑﻦ ﻣﺎﺟﻪ .( ﺑﺮﺍﺳﺘﯽ ﺷﻤﺎ ﺁﺳﺎﻥ ﮔﯿﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪﯾﺪ ﻧﻪ ﺳﺨﺘﮕﯿﺮ. ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻣﻌﺎﺫ ﺑﻦ ﺟﺒﻞ ﻭ ﺍﺑﻮ ﻣﻮﺳﯽ ﺍﺷﻌﺮﯼ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻬﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﻤﻦ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ، ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺗﺸﻮﯾﻖ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻣﺘﻨﻘﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﻭ ﺁﺳﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺳﺨﺘﮕﯿﺮﯼ ﻧﮑﻨﯿﺪ. ﺑﺨﺎﺭﯼ ﻭ ﻣﺴﻠﻢ. ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ : ﻧﺮﻣﯽ ﺩﺭ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺍﺧﻞ ﻧﺸﺪ ﻣﮕﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻧﺸﺪ ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﺷﺘﺶ ﮐﺮﺩ. ﻣﺴﻠﻢ ﺷﺎﯾﺪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﺩﺭ ﺷﺮﯾﻌﺖ ﺑﻪ ﺗﻄﺮﯾﻒ، ﺩﻭ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﻏﻠﻮ ﻭ ﺗﻨﻄﻊ )ﺗﺸﺪﺩ ( ﺑﺎﺷﺪ . ﻣﻌﺒﻮﺩ ﯾﮑﺘﺎ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ ):ﺗﺮﺟﻤﻪ( ﺍﯼ ﺍﻫﻞ ﮐﺘﺎﺏ ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﺧﻮﺩ ﻏﻠﻮ ﻣﮑﻨﯿﺪ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﺪﺍ ﺟﺰ ) ﺳﺨﻦ ﺩﺭﺳﺖ(ﻣﮕﻮﯾﯿﺪ . ﻧﺴﺎﺀ 171/ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺍﺭﺷﺎﺩ ﻓﺮﻣﺪﻧﺪ ):ﺗﺮﺟﻤﻪ( ﺏﮔﻮ ﺍﯼ ﺍﻫﻞ ﮐﺘﺎﺏ ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻧﺎ ﺣﻖ ﮔﺰﺍﻓﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﯽ ﻫﻮﺳﻬﺎﯼ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ) ﻣﺮﺩﻡ( ﺭﺍ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ )ﺧﻮﺩ( ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺷﺪﻧﺪ ﻧﺮﻭﯾﺪ . ﻣﺎﺋﺪﻩ .77/ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ: ﻫﻠﮏ ﺍﻟﻤﺘﻨﻄﻌﻮﻥ. ﺗﺠﺎﻭﺯﮔﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻫﻼﮎ ﺷﺪﻧﺪ . ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ . ﻣﺴﻠﻢ ﺩﺭ ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻻﻋﺘﺼﺎﻡ ﺑﺎﻟﺴﻨﺔ/ ﺑﺎﺏ ﻣﺎ ﯾﮑﺮﻩ ﻣﻦ ﺍﻟﺘﻌﻤﻖ ﻭ ﺍﻟﺘﻨﺎﺯﻉ ﻭ ﺍﻟﻐﻠﻮ ﻓﯽ ﺍﻟﺪﯾﻦ ﻭ ﺍﻟﺒﺪﻉ )ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺪ ﻭ ﺯﺷﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻭ ﺑﺪﻋﺖ ﻭ ﻏﻠﻮ ﺩﺭ ﺩﯾﻦ( ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺁﯾﻪ 171 ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺴﺎﺀ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﻻ ﯾﺎﺩ ﺷﺪ،ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﻋﺴﻘﻼﻧﯽ ﺭﺣﻤﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺷﺎﺭﺡ ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺗﻌﻤﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﺨﺘﮕﯿﺮﯼ ﺩﺭ ﯾﮏ ﮐﺎﺭ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺭﻭﺩ. ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﻏﻠﻮ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺒﺎﻟﻐﻪ ﻭ ﺯﯾﺎﺩﻩ . ﺭﻭﯼ ﺩﺭ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﻭ ﺳﺨﺘﮕﯿﺮﯼ ﺩﺭ ﺍﻥ ﺑﺎ ﺍﺯ ﺣﺪ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺗﻌﻤﻖ ﻫﻢ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ . ﻓﺘﺢ ﺍﻟﺒﺎﺭﯼ 278/3. ﻧﻮﻭﯼ ﺷﺎﺭﺡ ﮐﺘﺎﺏ ﺻﺤﯿﺢ ﻣﺴﻠﻢ ﺩﺭ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﺘﻨﻄﻌﻮﻥ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻮﯾﺪ: ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻗﻮﺍﻝ ﻭ ﺍﻓﻌﺎﻝ ﭘﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﻣﯿﻨﻬﻨﺪ . ﺷﺮﺡ ﻧﻮﻭﯼ 220/6. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﻼﺻﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ: ﺗﺸﺪﺩ ﻭ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺷﺮﻋﯽ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻭ ﻋﺒﺎﺩﺍﺕ ﺭﺍ ﻏﻠﻮ )ﺗﻄﺮﻑ ( ﮔﻮﯾﻨﺪ. ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ

افراط یا غلو دینی2

دوباره به کلمه (تطرف) غلو و افراط باز می گردم و می گویم: گاهاً از این کلمه معنای صحیح برداشت می شود. و گاهی معنای باطل مورد نظر است که هدف سردرگُم کردن و تشویه امور است. و این مورد کاربرد بیشتری دارد. برای بیان این قضیه چند سؤال مطرح می کنم:

·        آیا فراخواندن به اجرای شریعت الهی و حاکمیت اسلام در تمام شئون زندگی افراط و غلو است؟!!!

·        آیا دعوت به جهاد علیه یهود و یاری نمودن مسلمانان مستضعف در تمام نقاط زمین زیاده روی و گزافه کاری است؟!!!

·        آیا در خواست به عفت و عفاف و ترک بی حجابی و بی حیایی و فساد نکردن و پخش آن، تطرف و ازاعتدال تجاوز کردن است؟!!!

·        آیا تمسک به احکام دین و نشانه های ظاهری اسلام از قبیل ریش گذاشتن و حجاب شرعی و ... تند روی و سخت گیری است؟!!!

برخیاز آقایان، این امور را غلو و زیاده کاری می دانند. و به کسانی که چنین اندیشه ای دارند تند رو و سخت گیر می گویند. و این مسئله ای بس بزرگ و خطر آفرین است. زیرا این مقوله اتهام صریح به شریعت اسلامی است. چون این امور در قرآن و حدیث آمده و گمان نکنم مسلمانی که به الله به عنوان معبود و به رسولش وبه اسلام ایمان داشته باشد، بخواهد بلغزد و به این جهنم و وادی هلاکت وارد شود. - از الله خواهان نجاتم-

لذا نمی توان تمام چیزهایی که امروزه غلو و زیاده روی تعریف می شود را تند روی شرعی به حساب آورد. و سبب این اشتباه و کج فهمی که برخی بدان گرفتارند، جهل و بی علمی نسبت به حقیقت دینی است که الله بر بندگان خود مشروع کرده است. و نیز جهل به نیاز مردم به موازین شرعی است که امور را با آن بسنجند و حکم کنند. در نتیجه به هیچ عنوان جایز نیست دستورات توحیدی و یکسوی شرع پاک را غلو و گزافه کاری دانست. زیرا این شرع مقدس و ربانی از جانب الله علیمِ حکیم قدیر، صاحب اختیارِ جهانیان است. لذا هر حکم ثابت شده از قرآن و سنت بدون شک حق است. و نمی توان به شخص ملزم و پایبند به آن عار و عیب گرفت و خورده گیری کرد. چه برسد به این که شریعت اسلامی را متهم به عقب ماندگی و تهجر و عدم صلاحیت اجرایی با جهان معاصر نمود. زیرا چنین اتهامی به شریعت پاک و منزه کفر محض است.

الله یکتا می فرماید: وَأَنِ احْکُم بَیْنَهُم بِمَآ أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ. مائده/49. و میان آنان به موجب آنچه خدا نازل کرده داورى کن و از هواهایشان پیروى مکن و از آنان برحذر باش مبادا تو را در بخشى از آنچه خدا بر تو نازل کرده به فتنه دراندازند.

أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ. مائدة/50. آیا خواستار حکم جاهلیت‏اند و براى مردمى که یقین دارند، داورى چه کسى از خدا بهتر است.

ثُمَّ جَعَلْنَاکَ عَلَى شَرِیعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ. جاثیة/18. سپس تو را در طریقه آیینى [که ناشى] از امر [خداست] نهادیم پس آن را پیروى کن و هوسهاى کسانى را که نمى‏دانند پیروى مکن.

ادامه دارد...