ما مسلمانیم

با علم و آگاهی اسلام را برگزینیم

ما مسلمانیم

با علم و آگاهی اسلام را برگزینیم

شرح عقیده ی ماتریدی به طور خلاصه:

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته :  

 الف- استدلال بر وجود الله‌تعالی: 

ائمه و پیشوایان سلف برای اثبات وجود خالق از روش قرآن استدلال کرده‌اند و از ادله‌ی متکلمان معاصرشان و راه و روش آنان خودشان را بی‌نیاز دانسته‌اند، آنان برای اثبات وجود خالق از فطرت سالمی که بطور طبیعی به وجود خالق معترف است استدلال کرده‌اند و حتی اگر فطرت با عوامل بیرون دچار انحراف شود با تذکر، آموزش و إرشاد دوباره اصلاح می‌شود و به همین دلیل مهّم‌ترین وظیفه‌ی پیامبران و دعوتگران، 

 

 

 ترجمه شده توسط: حامد فیروزی

 فراخواندن مردم به دین الله و تذکر و إرشاد است.

فطرت از دیدگاه ائمه بردو نوع آیات در وجود بندگان و آیات در آفاق[نظام هستی] متمرکز است.

الله‌تعالی‌‌می‌فرمایدسَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ﴿53﴾

(بزودی‌آیات ‌و ‌نشانه‌های‌مان‌ را در آفاق[نظام هستی] و خودشان[به‌آنان] نشان می‌دهیم تا برایشان روشن شود که او[الله] حق است).«فصلت /53»

به این ترتیب روشن می‌شود که تفکر در ملکوت آسمان‌ها و زمین و در ساختار وجودی خود انسان وسیله‌ی استدلال برای اثبات وجود خالق است. الله‌تعالی می‌فرمایدوَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ ﴿21﴾  (و نشانه‌های اثبات وجود الله را در خودتان قرار داده‌‌است، آیا نمی‌بینید؟!). «ذاریات/21»

ومی‌فرمایدفَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿5﴾ خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ ﴿6﴾ یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿7﴾ (انسان‌باید بنگرد ودقّت کند که از چه چیزی آفریده شده است؟! او از آب جهنده‌ای ناچیز آفریده شده است، آبی که از میان استخوان پشت و استخوان‌های سینه می‌آید). «طارق/5 تا 7»

ومی‌فرماید: فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ ﴿24﴾ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ﴿25﴾ ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا ﴿26﴾ (انسان باید به غذای خویش بنگرد و درباره‌ی آن بیندیشد، ما آب را از آسمان به گونه‌ی شگفتی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بارانیم، زمین را می‌شکافیم و از هم باز می‌کنیم). «عبس/24-25-26»

این نصوص شرعی هستند که عقیده را با مخاطب قرار دادن فطرت در دل‌ها تثبیت و استوار می‌گرداند، و بدین وسیله ما از راه و روش پیچیده‌ی کلامی‌ها ‌بی‌نیاز می‌گرداند.

 این خلاصه‌ی عقیده و منهج سلف در استدلال برای اثبات وجود الله‌ است. اما ابومنصور ماتریدی به روش‌های زیر برای اثبات وجود الله‌تعالی استدلال کرده است:

الف: روش حدوث. یکی از مشهورترین ادله‌ی متکلمان در استدلال بر وجود الله دلیل حدوث است، که تلاش می‌کنند ثابت نمایند عالم حادث است و عالم از دیدگاه آنان از جوهرها و عرض‌ها تشکیل شده است و جوهر از عرض جدا شدنی نیست و عرض‌ها حادث هستند و هر چه از حوادث جدا شدنی نباشد، حادث است؛ بنابراین عالم حادث است.

 ابومنصور می‌گوید: ذات أشیا به‌گواهی خبر(قرآن و سنت)، حس و عقل حادث هستند؛ هر چه از قول الله‌تعالی بصورتی ثابت است بشر از آوردن دلیل همانند آن ناتوان است، الله‌تعالی خبر داده است که خالق هرچیز است و پدید آوردن آسمان‌ها و زمین در اختیار و تصرف اوست... به دلیل علم و حس ثابت است که هر چیز قابل لمس باشد بطور طبیعی در احاطه‌ی نیازها و حاجت‌ها قرار دارد و قطعاً قبل از آن چیزی دیگری بوده است. و این‌که هیچ چیز قبل از آن نباشد شرط بی‌نیازی هر چیز است چون با وجود داشتن قبل از غیر از‌آن بی‌نیاز می‌شود، و احتیاج و نیاز، شئ را به غیر آن وابسته و محتاج می‌گردانند؛ در نتیجه لازمه‌ی چنین چیزی حادث بودن آن است... به این صورت حس، علمی است برای استدلال؛ چون هر جسم از حرکت یا سکون بیرون نیست و هرگز حرکت و سکون با هم جمع نمی‌شوند که نیمی از جسم در حرکت و نیم دیگر آن ساکن باشد، هر یک از این دو نیم پایان پذیر و تمام شدنی است؛ به این ترتیب قدیمی بودن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هر دو منتفی است، چون در قدیم بودن جمع نمی‌شوند درنتیجه یکی ازآن دو صورت، قطعاً حادث است و این بدان معناست که حدوث آن دیگری در ازل باطل است و حادث بدون چیزی که ازآن بیرون نیست در همین است...

دلیل دیگر آن که عالم [نظام هستی، جهان] و وضعیتی که در آن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هست از این قاعده بیرون نیست لذا جمع شدن و جدا شدن و حالت‌های آن اعم از حرکت، سکون، پلیدی و پاکی، زیبایی(حسن) و زشتی(قبح) و کم و زیاد شدن؛ در قدیم بیرون نیست به این ترتیب تمام این‌ها اشیای حادثی هستند که با حس و عقل قابل درک هسنتد، چرا که جمع شدن دو چیز متضاد در یک جا ممکن نیست، بنابراین پشت سرهم و وجود یکی پس از دیگری ثابت می‌گردد. این نشانه‌ی حدوث است و تمام حوادث در زیر مجموعه‌ی نظام هستی پس از آن که هیچ چیز نبوده است به وجود آمده‌اند، به همین صورت هر چه از این قاعده خارج نباشد و پیش از این‌ها نباشد و یا از اصلی با صفتی دیگر بوجود آمده باشد و یا با قرار گرفتن در آن به این حالت در آمده باشد به همین صورت است، وقتی بدین صورت باشد، ثابت می‌گردد که عالم حادث است.[1]

وقتی حادث بودن اجسام ثابت است پس اجسام خود به خود جمع و پراکنده نمی‌شوند و قادر به اصلاح آن‌چه از آن در حال قدرت و کمال خراب شود، نیستند. لذا از آن جایی که طبیعت‌ها با یکدیگر تضاد و از یکدیگر گریزان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هستند؛ ناگریز باید قدرت غلبه کننده‌ای وجود داشته باشد که آن‌ها را بر خلاف طبع‌شان مغلوب کند و آن الله است.[2]

از مطالب فوق روشن می‌شود که ماتریدی برای اثبات وجود خالق به حدوث اجسام که به حدوث اعراض وابسته است و این روشی عقیم و بسته است که بر اساس مقدمات پیچیده و غیر قابل فهمی است که برای تثبیت و تحقیق آن باید مسایل هفت‌گانه زیر را ثابت کنند:

1- اثبات اعراض.

2- اثبات لازمی بودن اعراض برای اجسام.

3- باطل نمودن این که حوادث آغازی ندارند.

4- پذیرفتن این این که حوادث پایانی و نهایتی ندارند.

 5- اثبات جوهر فرد.

 6- پذیرفتن این‌که عرض در دو زمان (آغاز و پایان ) باقی نمی‌ماند.

 7- اثبات هم مثل بودن اجسام.[3]

ناگفته پیدا است که اثبات تمام این مقدمات مباحث طولانی‌ وگسترده و ابطال شبهات پیرامون آن‌ها بستگی دارد که در واقع گذاشتن از هفت خان است! حال سؤال این‌جاست که امثال این مقدمات نامفهوم و مشکل چگونه می‌تواند دلایل قابل فهم باشد؟ برای چیزی خودش واضح‌ترین دلیل از هر چیز است؟!

حقیقت این است که اثبات وجود الله نیازی به امثال این مقدمات دور از فهم ندارد بلکه الله‌تعالی خودش دلیل وجود هر چیز است و انسان‌ها را بر همین فطرت آفریده است چون وجود او تعالی از نگاه فطرت‌های سالم از خورشید در وسط روز آفتابی روشن‌تر است و چه نیکو سروده‌اند:

در اذهان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هیچ چیز صحیح و درست نخواهد بود                 آن‌گاه که روز (برای روز بودنش) نیاز به دلیل داشته باشد. [4] 

بزرگ‌ترین نشانه‌ی فاسد و نادرست بودن این راه و روش‌های این است که برای اثبات وجود الله ارائه می‌دهند در حقیقت ادله‌ای برای نفی وجود الله و حتی غیر ممکن بودن وجود الله‌تعالی است. [5]

ابن قیم‌رحمة‌الله‌علیه می‌گوید:

 لازمه عقیده‌ی‌شان این است که در حقیقت فاعل بودن پروردگار را انکار کنند هر چند به زبان می‌گویند الله فاعل است؛ چون از نظر متکلمان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هیچ فعلی بوسیله‌ی الله انجام نمی‌گیرد و فاعل بودن فعل همانند کسی است که فردی قدرت ایستادن داشته باشد اما هیچ گاه قیام و ایستادنی نداشته باشد و کسی قدرت زدن داشته باشد و زدنی درکار نباشد و همانند عالم بودن علم است.

 جهمی‌ها یک گام به جلو نهاده‌اند و می‌گویند: اگر الله صفت عملی داشته باشد جسم خواهد بود و اگر جسم باشد حادث خواهد بود و در نتیجه می‌گویند: لازمه‌ی اثبات صفات انکار ذات الله‌ است و به همین دلیل ترتیب صفات و افعال الله را رد و تعطیل‌ کرده‌اند. [6]    

 ابومنصور دلیل دیگری را نیز مورد استدلال قرار می‌دهد و می‌گوید: این قانون و نظام شگفت انگیز و برنامه‌های دقیق و نظم شگفت آوری که در این جهانیان مشاهده می‌شود، همه دلالت بر آن دارد که این جهان خالق مدبر و حکیمی دارد.[7]

 ب. توحید:

اولین وظیفه‌ی هر فرد مکلف این است که توحید را با انواع آن بشناسد.

اول: انواع توحید:

توحید در نزد سلف بر سه قسم است:

 1- توحید ربوبیت.

 2- توحید الوهیت.

 3- توحید أسما و صفات.

 نخستین وظیفه‌ی هر فرد مکلف از دیدگاه سلف این است توحید را با انواع سه‌گانه فوق بشناسند و به آن ایمان داشته و عامل باشند. و این در بیشتر کتاب‌های‌شان مشهور و معروف است.

توحید از دیدگاه ماتریدی برسه نوع است:

1- توحید ذات: الله قابل تقسیم و تجزیه و بخش‌های مختلف نیست. [8]

2- توحید صفات: الله شبیه و مانند ندارد.

3- توحید افعال الله‌تعالی؛ الله‌تعالی در خلق و ساختن شریکی ندارد.

ملّا علی قاری‌رحمة‌الله‌علیه می‌گوید: الله در ذاتش یکتاست، در صفاتش یکتاست و خالق مخلوقات‌ است. [9]

بابرتی‌گوید: برخی از اصحاب ما از توحید این‌گونه تعبیر کرده‌اند: توحید به نفی شریک، تقسیم پذیری و مشابهت از الله‌تعالی گفته می‌شود. لذا الله در افعا‌ل‌اش یکتاست و کسی در بوجود آوردن مخلوقات با او مشارکت نداشته است. در ذاتش یکتاست و قابل تقسیم نیست پس در الله ترکیب راه ندارد. در صفات‌اش یکتاست و با مخلوقاتش مشابهتی ندارد.[10]

غنیمی حنفی می‌گوید:

 یکتایی صفت سلبی است که گفته می‌شود بر سه نوع است:

اول: در ذات یکتاست، منظور این است که کثرت از ذات الله منتفی است، به این معنا که قابل تقسیم نیست.

دوم: یکتا بودن در صفات؛ منظور این است که در تمام صفاتش شبیه و مانندی ندارد.

سوم: یکتا بودن در افعال؛ منظور این‌ است که در پدید آوردن نظام هستی الله یکتاست.[11]پوشیده نیست که هرکس در توحید ماتریدی‌ها تدّبر کند، مسایل زیر برایش روشن می‌شود:

اول: توحید الوهیت درعقیده‌ی ماتریدی‌ها وجود ندارد و به توحید الوهیت اهمیّتی قایل نیستند، در حالی‌که بالاترین مقصد و برترین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هدف از خلقت وآفرینش نظام هستی توحید الوهیت است و کتاب‌های آسمانی به خاطر توحید الوهیت فرستاده شده‌اند و الله پیامبرانش را به همین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هدف مبعوث کرده است.

دوم: ماتریدی‌ها درسطح وسیعی به توحید ربوبیت توجه‌کرده‌اند و مقصد ارزشمند و پراهمیت و بزرگ‌ترین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هدف‌شان اثبات توحید ربوبیت است در حالی که از اهل ملل و عقاید و مذاهب در توحید ربوبیت اختلاف ندارند و امری فطری است.

سوم: منظورشان از توحید ذات این است که الله قابل تجزیه نیست و بخش پذیری در او تعالی ندارد. امّا حقیقت این است که الله سبحان بی نیاز است نه زاده و زاده نشده است و همتایی ندارد.[12]

حقیقت همین است، امّا ماتریدی‌ها بسیاری از صفات الله را مانند: صفت الوجه[صورت] والیدین[دو دست] الله را نفی‌ کرده‌اند و حتی نفی کردن علو[بالا بودن] به تسبت مخلوقاتش و استوا[قرار گرفتن] الله بر عرش را در توحید صفات داخل کرده‌اند اگر این صفات را برای الله ثابت بدانند، الله از بخش‌های مختلف ترکیب شده است و بخش‌های مختلفی دارد، این سخن‌شان در حقیقت سخن حقی است که به قصد باطل به کار برده‌اند.

 دوم: اولین وظیفه‌ی مکلف:

در نزد سلف اولّین وظیفه‌ی مکلف این است که گواهی دهند معبود بر حقی جز الله نیست و محمد رسول اللهs است.

 امّا ماتریدی‌ها می‌گویند: اولین وظیفه‌ی هر فرد مکلف بررسی و استدلال‌هایی است که منجر به شناخت الله‌تعالی می‌شود.[13]و حتی اگر شریعت نبود به حکم عقل این وظیفه واجب است.[14] ماتریدی‌ها در این بحث مقلد معتزلی‌ها هستند.

 قاضی عبدالجبار معتزلی می‌گوید: باید دانست که ادله چهارتاست: حجت بودن عقل، قرآن، سنت و إجماع، البته الله‌تعالی فقط با حجت و استدلال عقل قابل شناخت است.[15]

گوید: اگر کسی سؤال کند که اولین وظیفه‌ای که الله ‌بر تو فرض کرده است، چیست؟

باید گفت: تحقیق و بررسی که منجر به شناخت الله‌تعالی شود، چون الله‌تعالی بصورت بدیهی و با مشاهده شناخته نمی‌شود، لذا واجب است که الله را با تفکر و بررسی و تحقیق بشناسیم.[16]

این‌که می‌گویند: اولّین وظیفه‌ی فرد مکلف تحقیق و بررسی است، با حق مخالف است و در قرآن وجود ندارد که بر تک تک افراد مکلف بررسی واجب است. بلکه در الله قرآن به بندگانش دستور داده است که در آسمان‌ها و زمین تفکر و تدبر کنند.[17]

الله‌تعالی‌‌می‌فرمایدأَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاء رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ ﴿8﴾  (آیا با خود نمی‌اندیشند که الله ‌آسمان‌ها و زمین و چیزهایی را که در میان آن دو است، جز به حق و برای مدت زمانی معینی نیافریده است؟ و بسیاری از مردم به ملاقات با الله باور ندارند). «روم /8»

وانگهی، پیامبرs کسی را به بررسی و تنها إثبات سازنده‌ی جهان دعوت نداده است، بلکه اولّین چیزی که مردم را به آن فرا خوانده است گواهی دادن به این است که معبود بر حقی جز الله نیست، و محمد رسول اللهs است.[18]

پیامبرs به اصحابش دستور می‌داد به همین چیز مردم را دعوت دهند... از جمله، آن‌گاه که رسول الله s می‌خواست معاذc را به یمن بفرستد خطاب به او فرمرمود: (تو به نزد قومی از اهل کتاب می‌روی، باید اولین چیزی که آنان را بدان فرا می‌خوانی گواهی دادن به «لا اله الا الله ومحمد رسول الله» باشد).

بنابراین باید اولین چیزی که فرد کافر به آن فرا خوانده شود گواهی دادن به شهادتین باشد و تمام ائمه‌ی دین و علمای مسلمان براین حقیقت اتفاق نظر دارند.

ابن منذر می‌گوید: تمام صاحب نظران و علما تا جایی که من می‌شناسم اتفاق نظر دارند که هر گاه فرد کافر بگوید: گواهی می‌دهم که که معبود بر حقی جز الله نیست، و گواهی می‌دهم که محمدs بنده و رسول اوست و هر چه محمدs آورده(قرآن و سنت) حق است و از تمام دین‌هایی که با اسلام مخالف هستند در نزد الله اعلام بیزاری می‌کنم – هر کس در حال بلوغ و سالم بودن از نظر عقلی این گونه گواهی دهد – مسلمان است و اگر بعد از این دوباره برگردد و اظهار کفر کند مرتّد می‌شود. [19]

گواهی دادن به «لا اله الا الله» اولّین امر واجب در تمام ادیان الهی بوده است و تمام پیامبران به قوم‌‌‌شان گفته‌اند: لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ إِنِّیَ أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ﴿59﴾ (الله را عبادت کنید که معبود [بر حقی] جز او ندارید...). «اعراف/59»

الله‌تعالی درباره‌ی بعثت‌ پیامبران می‌فرماید: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَانظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿36﴾

 (ما در هر امتی رسولی فرستاده‌ایم که الله را عبادت کنند و از طاغوت اجتناب و دوری نمایند). «النحل/36»

 ج- عقیده ماتریدی‌ها درباره‌ی صفات الله‌تعالی:

 ماتریدی و پیروانش دایره‌ی اثبات صفات الله را محدود و تنگ کرده‌اند و فقط به اثبات هشت صفت: حیات، قدرت؛ علم؛ اراده؛ سمع[شنوایی] بصر[بینایی] و کلام و تکوین تظاهر کردند.[20]

 در حقیقت همین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هشت صفت را نیز برای الله ثابت نمی‌دانند بلکه برخی از همین صفات را نفی کرده‌اند؛ دو صفت سمع؛ [شنوایی] و بصر؛[بینایی]را عموم ماتریدی‌ها ثابت می‌دانند و برخی ازآنان این صفت را نیز به دیگر صفات ارجاع داده‌اند.[21]

و صفت اراده را آن‌طور که امام  ابوحنیفهرحمة‌الله‌علیه و سلف برای الله‌تعالی ثابت دانسته‌اند، ثات نمی‌دانند.[22]

شیخ‌الاسلام‌ابن تیمیهرحمة‌الله‌علیه می‌گوید: آن‌طور که صفت اراده را ثابت می‌دانند وگفته‌اند از نگاه شریعت و عقل وجودی ندارد؛ و حتی با شریعت و عقل مخالف است چون در قرآن و سنت چیزی وجود ندارد که به اقتضای آن تمام نظام هستی ذاتاً با یک اراده‌ای که قبل از تمام اراده‌ها در بی‌نهایت بوده است، بوجود آمده باشد، وجود ندارد، و به همین صورت دیگر چیزهایی که در خصوص صفات گفته‌اند).[23]

ماتریدی‌ها چنان وانمود کرده‌اند که صفت کلام را ثابت می‌دانند، امّا در حقیقت از همه‌ی مردم در تعطیل و تحریف بخصوص این صفت الله تعالی بدتر و سرسخت‌ترند؛ چرا که آنان چیزی را ادله‌ی کتاب و سنت دلالت دارند را برای الله‌ تعالی نمی‌دانند. بلکه برای الله چیزی را ثابت می‌دانند که کلام نفسی[سخن دل] می‌نامند که شنیده نمی‌شود و حرف و صوتی وجود ندارد.[24]

در واقع صفت کلامی را که ماتریدی‌ها به تصور خود ثابت می‌دانند، صفت گنگ بودن است و چیزناآشنایی است که در اصل برای نخستین بار ابن‌کلاب آن را پدید آورده است و سپس ماتریدی و اشعری از او تقلید کرده‌اند.[25]

صفت تکوین در نزد آنان مرجع تمام صفات فعلی الله تعالی است مانند: زنده کردن، کشتن، آفریدن یعنی: پدید آوردن چیزهای که هیچ وجودی نداشته‌اند از عدم به پهنه‌ی هستی. ماتریدی‌ها گرچه به ظاهر این صفت را ثابت دانسته‌اند لیکن در حقیقت این را صفت حقیقی برای الله‌تعالی نمی‌دانند؛ زیرا آنان گمان می‌کنند که صفات فعلی برای الله غیر ممکن است تا بدین‌ وسیله از حلول حوادث نسبت به الله نجات پیدا کنند. [26]

خلاصه‌ی سخن این‌که: ماتریدی‌ها از صفات ثبوتی الله فقط صفت حیات، علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و تکوین را قبول دارند با توجه به این‌که در قبول و ثبوت برخی از همین صفات هم مضطرب هستند و در برخی اختلاف دارند، اما غیر از این‌ها دیگر صفات مانند: وجه، دو دست، استوا، نزول، غضب، رضا، محبت، کلام و علوّ(بالا بودن) را قبول ندارند و تعطیل[رد] کرده‌اند. ماتریدی‌ها صفت وجه را ردّ کرده‌اند و نصوص آن را به ذات[27] الله، وجود[28] الله تأویل کرده‌اند.

و صفت یدین [دو دست] و نصوص‌آن را به کمال قدرت[29] و یا مِلک واحسان الله [30] تأویل[تحریف] کرده‌اند. و صفت استوا[31] را رد کرده‌اند و نصوص آن به استیلا تأویل کرده‌اند و صفت نزول را ردّ کرده‌اند و نصوص آن را به لطف و رحمت[32] تأویل کرده‌اند. و صفت غضب الله را تعطیل[رد] کرده‌اند و نصوص را به معنای انتقام [33] یا اراده‌ی انتقام[34] تحریف کرده‌اند. و صفت رضای الله را تعطیل [رد] کرده‌اند نصوص‌آن را به ثواب تأویل کرده‌اند و صفت محبت را تعطیل‌کرده‌اند و نصوص آن را به اراده‌ی ثواب[35] یا رضای الله را تحریف کرده‌اند و صفت کلام را که حق است رد کرده‌اند و کلام نفسی را که باطل است،[36] ثابت دانسته‌اند. و صفت علوّ (بالا بودن) را رد و کلاً آن را نفی کرده‌اند و نصوص آن به بالا بودن درجه و مقام[37] تحریف کرده‌اند. عقیده و منهج سلف همان‌طور که بر همگان روشن است، این است که تمام صفات الله را بدون تشبیه و منزه دانستن بدون تعطیل ثابت می‌دانند و این عقیده‌ی‌شان به اقتضای فرموده‌ی الله‌تعالی:فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ ﴿11﴾  (هیچ چیزهمانند او نیست و او شنوا و بیناست). «شوری/11»

 و راه راست و عقیده حق در باب صفات الله‌تعالی این است که صفات الله (که در قرآن و احادیث[38] صحیح آمده است) اثبات بدون تشبیه و منزه دانستن بدون تعطیل است که کیفیت صفات(بدلیل آن که در قرآن نیامده و در احادیث بیان نشده‌اند) به الله واگذار شود و معنای صفات را آن‌طور که شایسته‌ی ذات او تعالی است برایش ثابت بدانیم و امام مالکرحمة‌الله‌علیه گوید: «استوا معلوم است، کیفیت و چگونگی مجهول است، ایمان داشتن به آن واجب و سؤال از آن بدعت است».

 د. ایمان

مباحث ایمان از مباحثی است که در گذشته و حال نظریات و دیدگاه‌های مختلفی در خصوص آن ابراز شده است. ماتریدی‌ها در مباحث ایمان باوری دارند که در برخی با ائمه و پیشوایان سلف موافق‌اند و در یرخی با امام ابوحنیفهرحمة‌الله‌علیه توافق نظر دارند که امام ابوحنیفه رحمة‌الله‌علیه در آن‌ها با دیگر ائمه هم نظر نیست و مسایلی نیز وجود دارند که ماتریدی‌ها با تمام پیشوایان سلف مخالف هستند و اینک شرح این سخن:

ماتریدی‌ها در این مسایل با امام ابوحنیفه رحمة‌الله‌علیه توافق نظر دارند:

1- عمل را از تعریف ایمان جدا و خارج کرده‌اند. [39]

2- می‌گویند ایمان کم و زیاد نمی‌شود.[40]

3- استثنا کردن(مثلاّ گفتن إ‌ن‌شاء الله من مؤمن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هستم) حرام است. [41]

ماتریدی‌ها بطور عام در تکفیر مرتکب گناه کبیره با سلف اتقاق نظر دارند.[42] اما مسایلی که اختلاف نظر دارند عبارتند از:

مفهوم ایمان در نزد امام ابوحنیفهرحمة‌الله‌علیه تصدیق در قلب و اقرار به زبان است در حالی که در تعریف ایمان از دیدگاه جمهور سلف که اهل حق هستند شامل تصدیق در قلب، اقرار به زبان و عمل به اعضا و اندام می‌شود حق همین است و نصوص قرآن و سنت همین تعریف سلف را تأیید می‌کند و ادله‌ی زیادی را برای این تعریف وجود دارد. ماتریدی و جمهور پیروانش[43] معتقد هستند که حقیقت ایمان فقط تصدیق به قلب است[44] و اقرار به زبان را از تعریف ایمان خارج کرده‌اند: اما ماتریدی‌ها اقرار به زبان را فقط برای اجرای احکام دنیوی شرط قرار داده‌اند[45] و این از عقاید غالی[غلوکننده‌ی] مرجئه است.

 ه- بحث تقدیر:

ماتریدی‌ها در مسایل تقدیر با ائمه‌ی سلف اختلاف ندارند و این از خوبی‌های‌شان است و ماتریدی‌ها قبول دارند که خیر و شر از جانب الله‌‌‌ تعالی است و هر چه در نظام هستی اتفاق می‌افتد به مشیئت و اراده‌ی الله است وأفعال بندگان اعم از خیر و شر از خلقت الله است و بندگان افعال اختیاری دارند که به خاطر انجام آن‌ها پاداش داده می‌شوند و مجازات خواهند شد و بنده در افعال تکلیفی خود مختار است، در انجام و ترک آن قدرت دارد و مجبور نیست؛ بنابراین بنده خیر و شر را به توانایی و قدرتی که الله‌تعالی به او داده است انجام می‌دهد، تردیدی نیست که حرکت به سبب ارتعاش و حرکت گرفتن با اختیار فرق دارد، حرکت اول بدون اختیار است و دوّم به اختیار و ماتریدی‌ها تصریح کرده‌اند که افعال بندگان را الله تعالی خلق کرده است و بندگان به اختیار و قدرت و اراده‌ی خودشان کسب کرده‌اند عُمر نسفی که یکی از پیشوایان ماتریدی است این موضوع را به به نحو أحسن به رشته یتحریر در آورده‌ است و تفتازانی مفصلاّ شرح داده است و می‌گوید: الله خالق افعال بندگان اعم از کفر و ایمان و طاعت و عصیان است و آن طورکه معتزله تصور کرده‌اند که بنده خالق افعال خود است، نیست.

 می‌گوید: تمام أفعال بندگان به أراده و مشیئت الله‌تعالی است و حکم و داوری هر چه که باشد به تقدیر الله است‌‌‌... و تقدیر الله بدین صورت است که حدود اختیارات و توانایی‌ها اعم از حسن و قبح و نفع و ضرر و آن‌چه از زمان و مکان را اشغال می‌کند و پاداش و مجازاتی که دریافت خواهد نمود، الله مشخص کرده است و کسی ‌می‌گوید: بندگان أفعال اختیاری دارند که اگر در جهت اطاعت الله‌تعالی باشد به آنان پاداش داده خواهد شد و اگر الله را نافرمانی کنند مجازات خواهند شد و آن‌طور که جبریه تصور کرده‌اند که بنده اصلاّ هیچ فعلی ندارد و حرکاتش به منزله‌ی جماداتی است که هیچ هدف و اختیاری ندارند، است، نیست و این عقیده باطل است، چرا که ما معتقدیم حرکت گرفتن با اراده با حرکت به سبب ارتعاش با یکدیگر متفاوت هستند و واضح است که اولی با اختیار و دومی بدون اختیار است.[46]

 و. نبوّت و مسایل مربوطه:

برای کسی‌که در کتاب‌های ماتریدی‌ها تحقیق‌کند روشن می‌شود که مذهب‌شان در باب نبّوت این است که: بعثت پیامبران به مشیئت محض الله بستگی ندارد تا جایی که بعثت و عدم بعثت پیامبران از نظر آنان برابر است و آنان معتقدند که بعثت پیامبران به حکمت الله صورت گرفته است به این ترتیب بعثت پیامبران از دیدگاه ماتریدی‌ها از چند حالت بیرون نیست یا از حکمت الله است و یا به خاطر مصلحت‌های بندگان و یا به هدف بر طرف کردن نیازهای بندگان بوده است. [47]

برخلاف اشاعره، ماتریدی‌ها نبوت محمدs را به روش‌های ذیل اثبات می‌کنند:

1- بوسیله‌ی رفتار، اخلاق، سیرت، امانت داری، صداقت، شجاعت، سخاوت، گذشت و... وتمام اوضاع واحوال شخصی پیامبر‌sبوده است و متاع و کالاهای دنیا را با آن‌که در اختیار داشت، ترک فرمود و نسبت به آن هیچ دلبستگی نداشت.

2- به وسیله‌ی معجزات فراوانی که از ایشان به ثبت رسیده است، مانند دو نیم شدن ماه، گفتگو با حیوانات، جوشیدن آب از میان انگشتان مبارک، زیاد شدن غذا و آب اندک... که از این نوع چیزها رویداده است و به صورت متواتر روایت کرده‌اند و تفصیل این معجزات در کتاب‌های سیرت به رشته‌ی تحریر در آمده است.

3- پیامبرs با آن‌که أمی بود و خواندن و نوشتن بلد نبود و از قومی بود که کتابی نداشتند. قرآن را آورده است و قرآن معجزه‌ای است که بوسیله‌ی آن افرادی راکه در بلاغت زبان عربی به سرحد کمال رسیده بودند به مبارزه طلبید و همگان از آوردن کوتاه‌ترین سوره آن ناتوان ماندند و الله‌تعالی می‌فرماید: وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءکُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿23﴾ (سوره‌ای همانند آن بیاورید و غیر از الله تمام گواهان‌تان را به کمک بگیرید اگر راست می‌گویید). «بقره/23»

الله دین خود را بر تمام ادیان پیروز گردانید و این خود دلیل قطعی برحقانیت نبوت پیامبرs است. در بحث مصلحت پیامبران ماتریدی‌ها وعلمای سمرقند به کار بردن نام لغزش بر آن‌چه از پیامبران از خطا و لغزش سر زده است را ناجایز دانسته‌اند وگفته‌اند: فقط می‌توان گفت کار با فضیلتی انجام داده‌اند واصل را ترک کرده‌اند در نتیحه به خاطر آن سرزنش شده‌اند.[48]

 ابومنصور تصریح کرده است که هیچ گونه لغزشی از پیامبرs دیده نشده است.[49]

این باور با گفتار و اعتقاد پیشوایان سلف مخالف است، به همین دلیل أمثال این گونه غلو کنندگان ماتریدی در عصمت پیامبرs را می‌بینیم، مطلقاً هیچ گناهی از پیامبران سر نمی‌زد و این باور خطرناکی در برابر قرآن و سنت است که در آن تصریح شده است که صدور گناه و لغزش از پیامبرs جایز است، بنابراین ماتریدی‌ها احادیث أحاد را که مؤید حقیقت فوق است به صراحت رد کرده‌اند و روایات و نصوص متواتر را به روشی بسیار ناپسند تحریف کرده‌اند. [50]

به همین دلیل شیخ الاسلام رحمة‌الله‌علیه درباره‌ی امثال این تحریف کنندگان نصوص قرآن و سنت می‌گوید: کسانی‌که گناهان صغیره را از پیامبرs جایز می‌دانند و با تحریف کردن قرآن و نصوص چیزهایی می‌گویند که از حرف‌های تهمت زنندگان و تحریف کنندگان‌ از مفاهیم است و کسانی که چنین باوری دارند همان جهمی‌ها، قدری‌ها و دهری‌ها نصوص اسم‌ها و صفات الله و نصوص تقدیر و معاد را تأویل می کنند و این معانی و مفاهیم کلمات است.[51]

 می‌گوید: این‌ها می‌خواهند پیامبران را احترام کنند امّا آنان را تکذیب می‌کنند و می‌خواهند به پیامبران ایمان بیاورند که در انکار و کفر ورزیدن‌شان واقع می‌شود.[52]

 ز- ایمان به روز قیامت:

تمام مسلمانان، حتی پیروان دیگر ادیان آسمانی در ایمان به روز قیامت اتفاق نظر دارند و در تصدیق و قبول آن‌چه رسولان خبر داده‌اند، مانند: برانگیخته شدن پس از مرگ، جزا و پاداش و حقانیت بهشت و جهنم؛ اتفاق نظر دارند. سلف امت اسلامی به عذاب قبر و نعمت‌های آن، برانگیخته شدن، حشر، نشر، نامه‌ی اعمال، ترازوی اعمال، حساب، پل صراط، حوض کوثر، شفاعت پیامبر، وضیعت بهشت و جهنمی که الله برای کسانی که شایستگی آن‌ها را دارند آفریده است؛ بصورت کلی و تفصیلیبه اتفاق ایمان دارند.

أشعری می‌گوید: باب ذکر آنچه سلف از اصولی که طبقه‌ی اوّلی که به آنان رسیده است به اتفاق ایمان دارند... سلف اتفاق نظر دارند که عذاب قبر حق است و از مردم در قبرها بعد از آن‌که زنده می‌شوند سوال می‌شود و هر کس پیامبرs را دوست داشته و ایمان صادق به پیامبرs داشته باشد، الله ثابت قدم می‌دارد و دیگر درد مرگ را نخواهد چشید. الله‌تعالی می‌فرماید: لَا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ ﴿56﴾  (در آن طعم مرگ؛ بجز همان مرگ اول را نمی‌چشند). «دخان/56»

 و قبل از روز قیا مت در صور دمیده می‌شود و تمام کسانی که در آسمان‌های و زمین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هستند بجزآنانی که الله بخواهد، بیهوش می‌شود پس از آن بر دیگر در صور دمیده می‌شود و ناگاه همه ایستاده و نگاه می‌کنند. و الله همان‌طور که در آغاز آنان را آفریده است، آنان را بر می‌انگیزد و همین بدی‌هایی که اطاعت یا نا فرمانی کرده‌اند در روز قیامت برانگیخته می‌شوند و همین پوست‌ها، زبان‌ها، دست‌ها و پاهای دنیا در روز قیامت بر علیه خود افراد و گواهی می‌دهند و ترازوها برای وزن اعمال گذاشته می‌شود هر کس پله‌ی اعمال نیک‌اش سنگین باشد مو فق خواهد شد و هر کس پله‌ی گناهان‌اش سنگین شود ضرر و خسارت کرده است و اگر گناهان انسان بیشتر باشد فرد را متمایل به سمت جهنم و اگر اعمال نیک وی بیشتر باشد انسان را متمایل به سمت بهشت می‌کنند و در روز قیامت نامه‌های اعمال بندگان آورده می‌شود و نامه‌ی عمل هر کس به دست راست‌اش داده شود از او حساب آسان می‌گیرند و نامه‌ی عمل هر کس به دست چپش داده شود به دوزخ انداخته می‌شود.[53]

ماتریدی‌ها در ایمان به آخرت، نشر، احوال برزخ، بهشت، جهنم، ترازوی اعمال، پل صراط شفاعت با سلف موافق هستند می‌گویند: این‌ها از امور ممکنه‌‌ایست که فرد راست‌گو از آن خبر داده و قرآن و سنت به آن تصریح نموده است و نصوص امور فوق به ظاهرشان حمل می‌شود. [54]

 ح- صحابه و امامت

دیدگاه ماتریدی‌ها با اهل سنت و جماعت به شمول امام ابوحنیفه رحمة‌الله‌علیه تفاوت چندانی ندارد که می‌گویند: پس از پیامبرs ما محمدs بهترین و با فضیلت‌ترین افراد ابوبکر‌صدیقc سپس عمرفاروقc سپس عثمان‌ذی‌النورینc و سپس علی‌مرتضیc، به ترتیب خلافت‌شان، هستند. درگیری‌ها و جنگ‌هایی که بین صحابه اتفاق افتاده است، خطای اجتهاد به شمار می‌رود و بر ما واجب است که از طعنه زدن، اعتراض و زبان درازی نسبت به آنان خود داری کنیم لذا آنان را متهم به کفر، بدعت و فسق نکنیم. خلافت راشده سی سال بوده است و مسلمانان ناگزیر باید امامی داشته باشند که احکام و حدود شرعی را اجرا کند، از مرزهای اسلامی را حفظ نماید، سپاهیان اسلام را سر و سامان دهد، اموال زکات مسلمانان را جمع آوری کند، در برابر کسانی که قصد دارند بر ممالک اسلامی غلبه‌کنند و تحت تسلط خویش در آورند ایستادگی کند، جلوی رهزنان را بگیرد، نمازهای جمعه و عید را اقامه کند، اختلافات مسلمانان را حل نماید. لذا باید امام مسلمانان آشکار و ظاهر باشد نه پنهان(غایب) و کسی که مسلمانان به انتظار او باشند. امام از قریش باشد اما شرط نیست که امام معصوم باشد و نماز خواندن پشت سر فرد نیکوکار و فاسق [گناه‌کار] جایز است و قیام بر علیه حاکم [امام] ستم کار جایز نیست.

 سخن پایانی

پس از ذکر عقاید ماتریدی و منابع استدلال و مورد قبول‌شان، مسایل زیر برای ما روشن می‌شود:

1- ماتریدی‌ها در منابع اخذ و قبول مسایل و ملاک‌های استدلال عقل را بر نقل[قرآن وسنت] مقدم می‌دانند، این درست نیست؛ زیرا به طور قطع منجر به تأویل‌های کلامی و بدعت می‌شود که چیزی جز احتمال و حدس نیست، دلیل نصوص(قرآن و احادیث صحیح) است که حقیقت‌های یقینی است.

2- ماتریدی‌ها نصوص را تأویل می‌کنند که تأویل از نظر لغوی صحیح و از نظر اصطلاحی فاسد و نادرست است. و تأویل صحیح آن است که با قرآن و سنت موافق و سازگار باشد و تأویل نادرست آن است که لفظ از معنای ظاهری‌اش خارج شود و به معنا و مفهومی گرفته شود که با قرآن و سنت صحیح موافق نباشد و با اصطلاحات متکلمان موافق باشد.- ابومنصور برای اثبات وجود الله از استدلال‌ها و روش متکلمان استفاده و از راه و روش قرآن و سنت اعراض کرده است.

4- ابومنصور مبتلا به بدعت شده است، وی در تعریف ایمان مرجئه و در صفات الله‌تعالی معطّله[ردکننده‌ی] صفات است‌‌‌.

5- قاعده‌ی اثبات وتنزیه صفات از دیدگاه سلف آیه‌فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ ﴿11﴾  (هیچ چیز همانند او نیست، و او شنوا و بیناست). «شوری/11»

6- ماتریدی‌ها در مسایل ایمان به آخرت، حشر، نشر، احوال عالم بر زخ، بهشت، جهنم، میزان، (ترازوی اعمال) پل صراط، شفاعت، تقدیر، صحابه و امامت با سلف هم عقیده هستند و توافق نظر دارند؛ این از خوبی‌های‌شان است.

و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین و صلی الله وسلم وبارک علی خاتم المرسلین نبینامحمد وعلی آله واصحابه اجمعین....آمین.



[1] - کتاب التوحید ص- 11-13

[2] - کتاب التوحید ص 17-19 با تصریف.

[3] - نگاه: مختصر الصواعق ج/1 چاپ مکتبه الریاض الحدیثیه و ص 128 چاپ دارالندوه الجدید.

[4] - مدارج السالکین 71/1 و الصواعق المرسله 1221/4

[5] - ر. ک. رساله فی الصفات الاختیاریه

[6] - مختصر الصواعق200-199/4

[7] - توحید ماتریدی ص21-23-29

[8] - العقائد النسفیه با شرح تفتازانی ص39

[9] - ضوء المعانی ص13

[10]  -شرح العقیدةالصحاویه،  بابرتی ص29

[11] -شرح العقیدة الطحاویه غنیمی/ 48

[12] - مجموع الفتاوی 100/3

[13] - إشارت المرام/84 وضوء المعانی ص/89 و شرح الطحاویه بابرتی‌ص/30

[14] - إشارت المرام/53، نظم الفرائد /35 شرح الاحیاء893/1900/2

[15] - شرح الاصول الخمسه ص 88

[16]- شرح الاصول الخمسه ص39

[17]- درء تعارض العقل والنقل 8/8

[18]- درء تعارض العقل و النقل (8/6)

[19]- در تعارض عقل والنقل (8/7)

[20]-  إشارات المرام ص107،114

[21] - مانند: ابن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌همام در کتاب المسایر ص69  که صفت بصر را به صفت علم ارجاع داده است.

[22] - شارح عقیده‌ی نسفی می‌گوید: «الله امر کننده و نهی کننده و خبر دهنده است، و اشاره می‌کند که این ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هر سه یک صفت هستند که به نسبت امر، نهی و خبر تکثیر پذیر است و با توجه به اختلاف در تحقیق‌ها مانند علم، قدرت و دیگر صفات مختلف و متفاوت است و هر یک از این‌ها قدیم است و در تعلیق‌ها و نسبت‌ها تکثر پذیر است و حادث هستند، چرا که این برای تکامل توحید شایسته‌تر است». عقاید نسفی‌ص/56-55

[23] - درءتعارض عقل و نقل ص283/8

[24] - التوحید‌ ماتریدی ص 58-59 تبصرةالادله 118/ب، البدایة من الکافیه ص61-60، العقائد النسفیه/ص58-53، اصول الدین بزدوی‌ص61، إشارت‌المرام /ص139-138 وبحرالکلام ص30-29

[25] -  المواقف/293، الانصاف/ ص97-96 والارشاد ص137-128

[26] - التمهید/28، البدایه صابونی/73-67 شرح العقائد النسفیه ص69-63-53، المسایرة /ص 89-85-84 إشارات المرام ص 212-53 و شرح الفقه الاکبر، ملا علی قاری /ص 25-22 والنور الامع ق/8ع ب 

[27] - مدارک التنزیل نسفی 670/2 وتفسیر ابوالسعود 28/7

[28] - إشارات المرام/189

[29] - إشارات المرام/189

[30] - بحر الکلام ص/20

[31] - التوحید ماتریدی ص/72و اصول الدین بزدوی ص 29 اتحاف السادة المتقین 108-107/2

[32] - شرح المواقف ص25/8

[33] - عمدة القاری115/25

[34] - مدارک التنزیل6/1

[35] - شرح الفقه الابسط  ابواللیث سمر قندی ص/33

[36] - توحید ماتریدی ص 58 البدایة الصابونی ص 61-60 إشارت المرام ص 139-138 المسایرة ص 83-82 و نشر الطوالع ص 255 ضوء المعالی ص/29 اصول الدین بزدوی ص 61 تبصرة الادله 118/ب التمهید ص/28-23 هر دو از ابوالمعین نسفی هستند، العمده 7/م –ب حافظ الدین نسقی با شرح تفتازانی 58-53 و بحر الکلام ص/29

[37] - منابع قبلی

[38]- الحلیه325-326/6، صابونی در عقیدة السلف اصحاب‌الحدیث18-17، ابن عبدالبردرالتمهید و بیهقی در الاسماء و الصفات‌ص408حافظ درالفتح ص406/13 و اسناد آن جید است.

[39] - التوحید ماتریدی/332-373-377، البدایة، صابونی ص152العقائد النسفیه با شرح تفتازانی/119، اصول الدین یزدوی ص153 شرح المقاصد ص 176/5 و العمدة نسفی17/1

[40].اصول الدین بزدوی/153، بحر الکلام نسفی ص 52-41 البدایة من الکفایة/115، عقائد النسفیه با شرح التفتازانی128-123 والعمده نسفی ص17/أ

[41] - توحید ماتریدی/388-392 المسایرة/381-385 البحر الرائق46/2، البدایه/155، شرح الفقه الاکبر/212-208 و بحر الکلام ص/40

[42] - توحید ماتریدی/333-334، العقائد النسفیه با شرح التفتازانی/106-107 و بحر الکلام/43-44

[43] - به این دلیل قید جمهور آورده‌ام که برخی از ماتریدی‌ها معتقدند که ایمان تصدیق به قلب و اقرار به زبان است  تفتارانی در شرح المقاصد17/5 چاپ جدید این تعریف را ذکر کرده است و شرح العقائد المسفیه/120 چاپ هند و المرعشی در نشرالطوامع/374 اصول الدین بزدوی/146 و المسایره مع المسامرة/332-333

[44]- بحرالکلام/38-39 المسایره/330-331 التمهید ابوالمعین نسفی ص 26/ب البدایة الصابونی119-123 شرح‌المقاصد 176/5 چاپ جدید نشرالطوالع373-374

[45]- شرح الضوء المعالی 19-20 التمهید  ابوالمعین نسفی /29/ب العمده حافظ نسفی ص 17/1 شرح العقاید النسفی/121 شرح المقاصد179-178/5 چاپ جدید المسایره مع المسامره/334 نشر الطوالع 374/375، الجوهره المنیفه/3 و مختصر شرح الطحاویه و با شرح یونس خالص افغانی/9

[46] - العقائد النسفیه با شرح النسفی /75-83 کتاب التوحید ماتریدی ص 214-215، المسایره /2/119نبراس /276

[47] - العقائد النسفیه با شرح تفتازانی/132-133

[48] - مدارک التنزیل43/1

[49] - التوحید ماتریدی ص202

[50] - شرح العقاید  نسفی/140–حاشیه الکستلی به شرح العقاید/172-171، النبراس/455-457

[51] - منهاج السنـۀ 227/1 چاپ قدیم و مجموع الفتاوی33/10-314

[52] - مجموع الفتاوی313-314-295/10

[53] - رسالة اهل الثغر/62-88-89 با تحقیق جدید چاپ داراللواء

[54] - شرح العقاید النسقیه/99-101 والبدایه /158و النبراس /317

نوشته شده توسط: حامد فیروزی

نظرات 1 + ارسال نظر
عبداله چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ق.ظ http://www.noorway.blogfa.com

سلام برادر مسلمانم ممنون که به وبلاگم سر زدید شما نیز وبلاگ زیبا و پرمحتوایی دارید امیدوارم که خداوند به من و شما و هر مسلمانی که برای پیشرفت و ترقی این دین مبین که همان قرآن و سنت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم است ، تلاش می کند توفیق بیشتر عطا فرماید.
برادر عزیز من لینک شما را در فهرست پیوندهایم قرار دادم شما نیز لطف فرمایید ما را نیز لینک کنید
اجرتان با الله
ما را از دعای خیرتان بی نسیب نفرمایید.
در پناه الله باشید
سلام علیکم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد