ما مسلمانیم

با علم و آگاهی اسلام را برگزینیم

ما مسلمانیم

با علم و آگاهی اسلام را برگزینیم

اجرای حدود شرعی چرا ؟!!!(۳)

ب: دلایل عقلی.  

هر عاقل منصفی که به  شریعت اسلامی و بر نامه ی آن جهت سرکوبی فساد در زمین و ریشه کن کردن جرم و جنایت، و به چگونگی اجرای عدالت بین مردم  بنگرد، یقیناً به این نتیجه می رسد که ترک این شریعت یعنی پاشیدن بذر فساد در زمین. خصوصاً در عرب زمین. زیرا امکان ندارد که این نوع بشر جز با قدرت دینی دارای انسجام و همبستگی گردد. عرب در طول تاریخ دراز مدتش هرگز نتوانسته یک دست شود، مگر با قدرت دین. قدرتی که میان آنان الفت ایجاد کرد و راه و برنامه ی زندگی آنان را یکسو نمود و شر و فساد بزه کاران را نابود کرد. و این دین از میان برگزیدگان و بهترین مردم عرب دور نمی شود مگر اینکه در شر و فساد و تباهی به همان جاهلیت اولیه خود بر می گردند.

و منظورمان از بیان این مطلب این نیست که دین و شریعت فقط برای اعراب صلاحیت دارد، بلکه

بلکهدین برای اصلاح تمام جهانیان است خصوصاً برای عرب.

دنیای امروز به سبب انواع فساد و از هم گسیختگی نعره و فریاد می کشد. ظلم و طغیان در سایه ی قوانین ظالمانه ی اقتصادی امری واضح است که از هیچ چشمی پنهان نیست. خواه در سایه ی نظام سرمایه داری باشد که ربا و انواع احتکار را مباح و حلال می داند، خواه در سایه ی نظام کمونیستی که با بیرون کردن انسان از سرمایه  و وسیله بهره وری، هتک حرمت انسانی می کند و از او برای بتی به نام گروه و حزب و مجتمع  بَرده می سازد. که در نهایت مال و ثروت به جیب گروهی از منفعت طلبان که در رأس قدرت جوامع الحادی و اشتراکی قرار دارند، بر می گردد. وضعیت در نظام سیاسی هم به همین منوال است. با نابودی شریعت ظلم عمومی می شود و نظم اجتماعی و اخلاقی سست و ویران می گردد. طوری که خانواده از هم می پاشد . ارتباط و صله ی ارحام از بین می رود. و تمام اینها با انتشار زنا و حلال دانستن هم جنس بازی و لواط صورت می گیرد. به گونه ای که وفا و اخلاص و محبت و دوستی حقیقی بین زوجین و در پی آن بین مادر و فرزندان وی و پدر و اولادش و برادان با یکدیگر به کلی نابود می شود. در نتیجه جامعه ی بشری شبیه اجتماع حیوانات می گردد و مردان در هنگام فساد با زنان بدون حیا و شرم گریبان گیر همدیگر می شوند و به هم می پرند. و در مثل چنین جامعه ای که انسان آدمیت خود را به بوته ی فراموشی می سپارد و به چهارپایان ملحق می شود، شکی نیست که این محیط، جامعه ی شر و فساد و تباهی می شود  آن هم با تمام معانیش.

 پس آیا امکان دارد که این جوامع بدون نظام اسلامی اصلاح شوند. نظامی که زشتیها و بزه کاری ها را دفع کرده و علاقه بین زن و مرد را در جای صحیحش قرار داده و پایه های اجتماع را بر رحم و شفقت بین اقارب و خویشاوندان بر پا می دارد و انسان در آن پدر حقیقی و مادر مهربان و برادرانی که پدروارانه با او همکاری می کنند را می شناسد. و همین طور عموها و داییها و نوادگان را. درست بر عکس جامعه ای که انسان در آن زندگی می کند و مانند حیواناتِ پرورشی که در مزارع به تربیتاشان مشغولیم، تعدادی آمار و ارقام با خود یدک می کشد.

  و جهان امروز که از دزدی با وسعت فراوانش به تنگ آمده و از حوادث زورگیری و تجاوز به عنف که هر دختر جوان را تهدید می کند و از حوادث قتل که هیچ کس از شرش در امان نیست، می نالد، چه کسی جز نظام الهی این جهان را از فساد می رهاند. نظامی که اگر عادلانه در اجتماع پیاده شود آرامش و امنیت مردم را در پی دارد و ریشه ی شر و فساد را قطع می کند.

 و برای ادعاهایی که بیان می داریم نیازی به دلیل و مدرک نیست زیرا تاریخ گذشته و معاصر بر این مدعا شاهد است. با مقایسه ای بسیار ساده بین جوامع جاهلیت که قوانین جاهلیِ انسان بر آن حکم می راند و بین جامعه ای مسلمان که در زیر سایه ی قانون الله خردمند، روزگار می گذراند، هر آدم منصفی بر فرق عمیق میان نظام بشر که مالامال از جهل و ظلم و فساد و انحراف است و بر نظام الله متعال از نظر رحمت و عدل و پاکیزگی اطلاع خواهد یافت.

 لذا هر بشر عاقلی به فراخور فهم و نهایت قدرتش فراخوان می شود تا مردم را به سوی نظام الهی دعوت دهد تا در دنیا به امنیت برسیم و قبل از آخرت خوشبخت گردیم. بنده معتقدم که هر انسان چه مسلمان و چه کافر وظیفه دارد مادامی که ذره ای انصاف و حق جویی در وی یافت می شود، بر این مهم بکوشد. زیرا هر منصف و صاحب حقی چه به هدایت ایمان نائل آمده باشد یا خیر، می تواند گم شده ی مطلوبش برای اجرای عدالت بین مردم که مشهور به مدینه ی فاضله است را در قانونگذاری الهی بیابد. الله متعال عهده دار تمام آزادیهای سیاسی  و دینی و محافظت بر افکار و آبرو و اموال و خون و نسل و دین مردم در سایه ی این نظام الهی شده است. قانونی که ضامن نگهبانی و مصونیت از تمام ارزشها ی آنان است. آیا عاقلی هست که بخواهد در جامعه ای بهتر از این جامعه زندگی کند!!!!  جامعه ای که تمام ارزشهایش را حفظ می کند و دستش را برای هر خیری که نفعش در آخر به خود او بر می گردد، باز  می گذارد. طبیعتاً جز مجرمان که اهل ظلم و دزدی و زورگیری هستند و نیز کسانی که اهل پستی و خواری و رذالت هستند، کسی دیگر با این نظام در تعارض و اختلاف نیست. این افراد کسانی هستند که می خواهند فاحشه و پستی و رذالت را پراکنده و شایع کنند تا در سایه ی گل و لای متعفن آن زندگی کنند و زنا را فراگیر نمودند تا به تناسب قدرت خود از این فساد بهره مند گردند. و در این مورد هرگز راجع به دختران و مادران و خویشاوندان خود سؤال نمی شوند و احساس مسئولیت نمی کنند. هنگامی که یاد قوانین الهی را می شنوند فریادشان بلند می شود و نفسشان تنگ می گردد و چون حدود و عقوبات خداوندی را متذکر شوند، دچار اضطراب و نگرانی می گردند. زیرا می خواهند پشت و دست و گردن خود را به خاطر ترس از قطع شدن محفوظ دارند آنهم به این دلیل که این گروه آلوده به زنا و فحشا و دزدی و قتل و فساد هستند.

پس بر ماست که به آنان هیچ اهمیتی ندهیم. زیرا همین افراد آفت و موریانه ی جوامع هستند. و بزرگترین دلسوزی برای سرزمینها و بندگان خدا رهانیدن جوامع از لوث این افراد است.

پس آیا بعد از تمام این مسائل وقت آن نشده که عقلاء و خردمندان از هر ملت و جنسی که باشند فریاد بازگشت به شریعت الهی و اجرای حدود خداوندی در زمین را بر آورند؟  

 

رد حکم شرعی کفر است

دعوت تشویق می کند که به علت خوف و نکرانی در مقابل گروه ها و افکار مختلف باید شریعت اسلامی اجرا گردد. زیرا حکام نسبت به منسب خویش می ترسند ، ثروتمندان از ثروتشان و گناه کاران و فاجران به خاطر از دست دادن اون فساد و پلیدی هایی که در آن غوطه ورند نگرانند. و در میان این طبقات گروهی هستند که گاهاً نماز می خوانند و گمان می کنند به الله و رسولش محبت دارند و به رسالت اسلامی پایبندند. پس برای اینکه این مطلب پند و اندرزی باشد برای گروه های مذکور و دیگران همه ی آنان را به موارد زیر متذکر میشویم...

(1). رد حکم شرعی کفر است. 

 هیچ مسلمانی شک نمی کند که از ضروریات ایمان، اقرار به شریعت الله متعال و تسلیم در مقابل امرش می باشد. و این مطلب یعنی اسلام . یعنی تسلیم شدن، قبول کردن ، و کرنش کردن در مقابل دستور الله  آیات زیادی بر این معنا دلالت دارند. الله متعال متعجب است از بنده ای که ادعای ایمان می کند امّا می خواهد حکم و قضاوت غیر الله و رسولش را قبول کند. زمانی می تواند ادعای ایمان کند  که حکم الله و رسولش را در هر مشاجره ای که بین او و دیگران اتفاق افتد قبول کند. و راضی می  گردد که حکم الله و رسولش را بپزیرد و کاملا تسلیم آن شود.

بدون شک حدود شرعی برای جرایم شناخته شده از قبیل دزدی، قتل، زنا، می گساری ، راه زنی، فساد در زمین و دیگر جرایم اجرا می شود. این حدود شرعی و پیامد های مشخص شده ی شرعی و عقوبات معلوم برای این جرایم که عمومیت و شهرت یافته اند، جزو ضروریات دین گشته است طوری که شایسته نیست هیچ مسلمانی از آن غفلت ورزد و آن را نداند. لذا حال که بر پا داشتن حدود از ضروریات دین است تکذیب و رد کردن آن کفریست که انسان را از دایره ی اسلام خاج می کند . و در این حکم هیچ گونه اختلافی نیست؛ یعنی کسی که حکمی از احکام ثابت خداوند که در کتابش ذکر کرده یا بر زبان رسولش بیان داشته را رد نماید آن هم با این ادعا که این قوانین با زندگی کنونی مردم تناسبی ندارد و با این زمانه موافق نیست یا این که این قوانین وحشی گریست یا به دیگر بهانه ها کفر محض است . زیرا در حقیقت عیب قانون یعنی عیب قانون گذار . و ذاتی که چنین حکمی بیان داشته و قانون گذار بوده، الله متعال می باشد. لذا هیچ مسلمانی شک ندارد که  نسبت دادن عیب و نقص و جهل به الله متعال کفر و مایه ی خروج از ملت اسلام است . در نتیجه اولین مسأله ای که شایسته است این گونه افراد که حکم شرع را رد می کنند بدانند این است که، آنان جزو جماعت مسلمانان نیستند و هیچ تناسبی با ملت اسلام ندارند مگر اینکه اعلان توبه و رجوع به الله سبحانه و تعالی نمایند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد